مجله علمی خبری

پورتال خبری و سبک زندگی،آموزش مهارت های کاربردی

بهترین مجموعه اصطلاحات کوچه بازاری مردم ایران قسمت 359

بهترین مجموعه اصطلاحات کوچه بازاری مردم ایران قسمت 359

چشم کسی چهارتا شدن-سخت تعجب کردن-انتظار شدید برد

 
اشک کسی دم مشکش بودن-سخت زود رنج بودن-زود به گریه افتادن

خِر کسی را چسبیدن-گریبان کسی را گرفتن و چیزی از او طلب کردن

خاک کردن-دفن کردن-در گور نهادن-پشت حریف را در کشتی به زمین رساندن

رو شدن-آشکار شدن-فاش شدن

پدر آمرزیده-دعا یا خطابی برای آمرزیده شدن پدر کسی-پدرت

آشنایی به روشنایی انداختن(پس از مدت‌ها تصادفی آشنایی را دیدن)

خش افتادن-خراش افتادن

انگشت‌پیچ-نوعی گز رقیق

تو گذاشتن-چیزی را مسکوت گذاشتن-از درون دوختن

آب از گلو پایین نرفتن(غصه و ناراحتی شدید داشتن)

بشور و بپوش-جامه ای که پس از شسته شدن نیازمند اتو شدن نیست

دنباله رو-پی رو-مقلد

چُر-ادرار

اتر خان رشتی(آدم پرافاده)

 

زوار-زه وار-چیزی شبیه به زه

 

جور آمدن-اجزای لازم کاری با یکدیگر سازگار آمدن

دو قلو-دو بچه ی همزاد

چاشنی زدن-ریختن یا زدن چاشنی به غدا

تو ذوق کسی خوردن-از سخن یا رفتاری دمغ شدن

حول و حوش-دور و بر-گوشه و کنار

زیادی حرف زدن-سخنان خارج از موضوع یا بیرون از صلاحیت گفتن-وراجی کردن
حال آوردن-به هوش آوردن-از ناراحتی بیرون آوردن-کتک زدن

روی غلتک افتادن-جریان دلخواه و طبیعی را به دست آوردن-دور برداشتن و سرعت گرفتن

خشک زدن-مات و مبهوت ماندن

پا سوز-عاشق شیفته

ابوطیاره(اتوموبیل کهنه و فرسوده)

زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید

جلو بُر شدن-مورد حمله قرار گرفتن

دردسر-گرفتاری-سرگردانی

چغندر پخته-لبو

حساب سرانگشتی-حساب ساده و روشن

تریاک مال-کسی که تریاک را برای فروش لوله می کند

خصوصی-مقابل عمومی

پاپوش دوختن-سخت حیله گر بودن

خرت به چند-کی از تو پرسید؟ به حساب آوردن-اعتنا کردن

تخم جن-حرام زاده

حلال به زنده ای-در پاسخ به حلالم کن می گویند-یعنی حلال می کنم و امیدوارم زنده باشی

برادر زن-برادرِ زن هر مرد

دختراندر-نادختری-دختری که از شوهر یا زن دیگری باشد

خال خالی-خالدار-دارای خال های بسیار

چوب سیگار-نی سیگار
آستین افشاندن-رقصیدن-انکارنمودن-انعام دادن
پازلفی-سر خط-بخشی از موی سر که از شقیقه ها به پایین صورت می روید
دست کسی را توی حنا گذاشتن-کاری را به کسی تحمیل کردن
دارایی-ثروت-وزارت خانه ای که امور مالی کشور در آن رسیدگی و برنامه ریزی می شود

الدنگ(بیکاره، مفتخور، بی‌غیرت)

 

بد قواره-بد ریخت-بد ترکیب

چشم چشم را ندیدن-سخت تاریک بودن

 

تف به روی تو-زهی بی شرم که تویی

اگر بمیری هم-به‌هیچوجه-هرگز

پیچ خوردن-در خلاف جهت-حرکت کردن-پیچانده شدن استخوان

خاکه-خرده ی هر چیزی

آلاپلنگی(مثل پوست پلنگ، گل باقالی)

به هر تقدیر-در هر صورت-خلاصه

آفتاب گز کردن-ولگردی کردن

تته پته-لکنت زبان

دهان گیره-غذای اندکی که میان دو غذای اصلی می خورند

پکاندن-ترکاندن

دریا زدگی-حالت تهوع در اثر حرکت کشتی

دَدَر-بیرون-کوچه

 

استخوان‌بندی(درست کردن انگاره و طرح)

به کله ی کسی زدن-دیوانه شدن

 

پیسی سر کسی در آوردن-با کسی نهایت بدرفتاری را کردن

حبه کردن-دانه دانه کردن

از زمین سبز شدن-ناگهان و بی‌خبر پدیدار شدن-به‌طور غیرمنتظره حاضر شدن

اشک کوه-یاقوت-لعل

پیچ افتادن در کار-گره خوردن کار-مشکلی در کار پیدا شدن

روگیر کردن-در رودربایستی ناگزیر به انجام کاری کردن-نگا. روبند کردن

خوش دست-خوش پنجه-خوش نواز-آن که در بازی شانس می آوزد

از جنب و جوش افتادن(آرام گرفتن، شور و هیجان خود را از دست دادن)

خوش بیار-آن که کار و روزگار بر وفق مرادش می گذرد-خوش شانس

دق کُش کردن-سبب مردن کسی از غم و اندوه شدن

از شیر مرغ تا جان آمیزاد(از سیر تا پیاز)

دستک دمبک-بهانه-دستاویز-پاپوش

خدا به دور-پناه بر خدا

بر گرده ی کسی سوار شدن-کسی را زیر فرمان خود آوردن

بغض کردن-متاثر و غمگین شدن و به خود فرو رفتن

چار سر-حرف مفت-متلک

آفتابِ پس دیوار(شامگاه)

پس پس رفتن-رو به عقب گام برداشتن

روی هم گذاشتن چشم-بستن چشم-خوابیدن-گذشت کردن-صرف نظر کردن

زورکی-از روی بی میلی-تصنعی

اسباب‌بازی(وسیله‌ی بازی (به‌ویژه برای کودکان))

بفهمی نفهمی-مختصر-کم-نامحسوس-تااندازه ای

بجایی رسیدن-به مقصود رسیدن-مقام یافتن

راست رفتن-مستقیم رفتن-بدون دردسر رفتن

به خود پیچیدن-ناخوش شدن-عتاب کردن
تفنگ کمر شکن-تفنگی که از قنداق خم می شود

جهل کردن-در انکار چیزی پافشاری کردن

خاکی-فروتن و متواضع

رم کردن-رمیدن-گریختن

آتش سوزاندن-شیطنت و شرارت کردن
خر پول-دارای پول زیاد-تروتمند

چِک کردن-وارسی و بازبینی کردن

تو پوست کسی افتادن-کسی را وسوسه کردن

اره دادن و تیشه گرفتن-جنگ و دعوا داشتن

دهنه سرخود-بی بند و بار

آب آتش زده-اشک

برای کسی تره خرد نکردن-از کسی حساب نبردن-به کسی اهمیت ندادن-برای کسی اعتبار قائل نشدن

دختر خانم-خطابی احترام آمیز برای دختران

دم به ساعت-هر ساعت-هر لحظه

حرص کسی را درآوردن-کسی را خشمگین کردن

در هچل انداختن-به درد سر انداختن-به مخمصه انداختن

زبان گیره-وسیله ای که پزشک با آن زبان بیمار را هنگام معاینه گرفته و نگاه می دارد

جَخت آمدن-دومین عطسه که با آن به کار ادامه می دهند

به گوزگوز افتادن-پیر شدن-از خستگی زیاد از پای در آمدن

آش نذری(آشی که به نیت برآورده شدن دعایی بپزند)

چاچولی-زبان بازی-حقه بازی

زُق زُق کردن-احساس درد و تیر کشیدن

از چپ و راست(از همه سو، از همه جا)

ریش و پشم-موهای صورت-ریش و سبیل

چل زن-زن کوتاه قد

تاخیر بردار-قابل عقب انداختن

تا کش به کشمش می خوره-هنوز چیزی نشده-سر کوچک ترین بهانه

خاک به سر شدن-مصیبت زده شدن-داغ دیدن-از فدر و اعتبار افتادن

توپیدن-پرخاش کردن-تشر زدن
پشه کسی را لگد زدن-با دردی اندک بنای گله و زاری گذاشتن
روگیری-چهره پوشاندن از نامحرم-شرم و حیا

الحق و الانصاف(انصافن، حقن)

پر بودن خیک کسی-سیر بودن

پادو-شاگرد دکان-کسی که کارهای سرپایی را انجام می دهد

آب حیات(عشق و محبت، دهان معشوق)

چسونه-پست و نالایق-دشنامی برای تحقیر

از کاسه درآمده(بیرون‌زده، ورقلمبیده)
تاج گل به سر کسی زدن-کار نیکی در حق کسی کردن
حرف تو حرف آوردن-سخن کسی را قطع کردن-مطلب دیگری را پیش کشیدن

رضا ترکی-پارچه ی ابریشمی یزدی که در مشهد به آن علی شیر خدا می گویند.

پالان کسی کج بودن-پاکدامن نبودن-ناپارسا بودن

بادکنک-کیسه ی نازک لاستیکی که آن را باد کنند و برای بازی به کودکان می دهند

تاتی کردن-در زبان کودکان: راه رفتن

حِکِه ای-مردم آزار-کرمکی-ناراحت

 

الیسون و ولیسون-وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند می‌خوانند

آرواره‌ی کسی لق بودن(سرنگهدار نبودن، پرچانه بودن)

پشت پا پزان-آیین و رسم پختن آش پشت پا. آش پشت پا

از دماغ کسی در آمدن(شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن)

آتش به مال خود زدن(کالایی را بسیار ارزان فروختن)

دو لُپی خوردن-دو لُپه خوردن-هم از آخور خوردن-هم از توبره

تپه تپه-چیزهایی که بی نظم کنار هم انباشته باشند
تَفت دادن-کمی سرخ و برشته کردن-بی روغن حرارت دادن
تشریف داشتن-حضور داشتن
جل و پلاس-اثاثیه ی ناچیز و کم بها
به دهان ها افتادن-فاش شدن-بر سر زبان ها افتادن

جزوه دان-آن چه که دفترچه و کتابچه را در آن می گذارند

آسمان را به زمین آوردن (دوختن)(کار شگفت‌انگیز کردن)

آب لمبو-چلانده‌شده-فشرده

خال به خال-خال خال

بدن نما-جامه ای که بدن از پشت آن دیده شود-آیینه ای که تمام بدن را نشان دهد

خیابان گز کردن-ول گشتن

جَلد-چابک-چالاک-کبوتر دست آموز
درز-شکاف-محل اتصال یا دوخت

به دستبوس کسی رفتن-به خدمت کسی رفتن-شرفیاب شدن

آهنگ ریپ‌دار-آهنگی که یک ضرب آن کم باشد

خود را شناختن-به حد بلوغ رسیدن

پا اندازی-واسطه ی اعمال نامشروع شدن-جاکشی

دست به کار نرفتن-حال کار کردن نداشتن-برای کار بی حوصله بودن

حساب بی حساب-سر به سر-این به آن در-مساوی-هیچ به هیچ

اقبال کسی به برج ریق بودن-بداقبال بودن

از صرافت چیزی افتادن-از انجام کاری منصرف شدن

اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی-برای کسی نقشه کشیدن-از کسی بد گفتن

پر بدک-خیلی بد

اقبال کسی به برج ریق بودن-بداقبال بودن

چرند-حرف پوچ و بی معنی

تار و تنبور-همه گونه آلات نوازندگی

 

چاقاله ،-چغاله میوه ی هسته دار نارس

حرف دهن خود را نفهمیدن-مزخرف گفتن-حرف بی ربط زدن

زهرمار کردن غذا-مانع از خوردن با لذت شدن

بچه ی-اهل ِ

بی سایه سر شدن-بی صاحب ماندن-بیوه شدن

دو دانگ-یک سوم-مقدار اندک-کم

به تر تر افتادن-اسهال گرفتن-دچار شکم روش شدن

زننده-زشت-نامطبوع-نفرت انگیز

اشکال‌تراشی(ایرادگیری، گره در کار اندازی)

پُر توپ-خشمگین

خیار چنبر-نوعی خیار

 

خانه خراب کردن-بدبخت کردن-بی چیز کردن

چو-شایعه

ذلیل شدن-خوار و زبون شدن-بیچاره شدن

چشم چران-کسی که چشمش به دنبال زیبارویان باشد

دایر شدن-بر پا شدن-رواج یافتن-آباد شدن

روغنی-آلوده به روغن

پوز زدن-دهان زدن

درز و دوز-شکافتن و دوختن-راست و ریس کردن کار

حرف نشنو-خیره سر و یکدنده

آب نخوردن چشم-امید نداشتن

چارخانه-شطرنجی
تا خوردن-کج شدن-خم شدن-انحنا برداشتن

روشن کردن چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از تماشاچیان می گیرند

بشکن بشکن-وقت شادی و شادمانی-جشن و سرور

دَرَ ک رفتن-برای مردن کسی می گویند که از او تنفر دارند

ابریشم-زن نوازنده-مطرب

دسته هاون-استوانه ای فلزی یا چوبی برای کوبیدن چیزها در هاون

آب از آب تکان نخوردن(رخ ندادن جنجال و هیاهو، آرام ماندن اوضاع)

اشتباه لپی-اشتباه لفظی

آشی بودن زندگی(نامساعد بودن حال و احوال)

جیر جیر-سر و صدا-فریاد بی هوده-آواز گنجشک و برخی حشرات

تُخم-اصل هرچیزی-دانه

دو لا پهنا حساب کردن-دو برابر بهای خقیقی حساب کردن

پلکیدن-در جایی رفت و آمد کردن-آهسته و آرام رفتن-ول گشتن

اَتَر زدن-فال بد زدن

بی تخم و ترکه-بی فرزند-بی نسل

آب در چشم نداشتن-شرم و حیا نداشتن

چله نشینی-خانه نشینی

 

حاضری-غذایی که پختن نمی خواهد و به سرعت آماده می شود

پس کشیدن-به عقب کشیدن

دست آخر-سرانجام-آخر سر-آخر کاری

تخم نابسمل لا-حرام زاده

دل کسی خون بودن-سخت رنجیده بودن-بسیار اندوهناک بودن

بی برو برگرد-بدون تردید-بی چون و چرا

چشمه چشمه-سوراخ سوراخ-مشبک

آش دهن سوزی نبودن(زیاد جالب نبودن، اهمیت زیادی نداشتن)

تو دهنی-ضربه ای که به دهان کسی بزنند-سخنی درشت در پاسخ کسی

پس هم بر آمدن-حریف یکدیگر بودن-از عهده ی هم برآمدن

از خجالت آب شدن-بسیار شرمنده شدن
از ریش کسی دست برداشتن-کسی را به حال خود گذاشتن

پرچ کردن-فرو بردن میخ در چیزی و کوبیدن و پهن کردن سر آن

چهار خانه-شطرنجی-خشت خشتی

ذکر گفتن-پی در پی دعا خواندن

خاله در هم-همیشه نگران-همیشه اخم کرده

 

این جور که بویش می‌آید(چنان که از ظواهر امر پیدا است، از فرار معلوم)

بجا آوردن-شناختن-دریافتن

زخمه-ضربه ای که برای نواختن به تار می زنند.

امان دادن-کسی را پناه دادن-از گناه کسی گذشتن

جا ماندن-فراموش شدن

چرند گو-یاوه گو

پشت بشقاب کشیدن-تهدید کردن به قطع کمک

پا لب گور داشتن-بسیار پیر بودن-در شرف مرگ بودن

تیک تیک-صدای جنبش عقربه ی ساعت

حرف توی دهن کسی گذاشتن-سخنی را به کسی یاد دادن-تلقین کردن

تر و تازه-شاداب-شسته و رفته

دومندش-دوم از آن

دل داشتن-جرات داشتن-دلیر بودن

چاق کردن-سر حال آوردن-درمان کردن

تقه زدن-کوبیدن چیزی با ضربات پیاپی چکش و مانند آن
خوشاب-میوه ی پخته در آب و شکر-کمپوت

خون سیاوش-انگیزه ای که سبب نابودی دو خانواده-دو شهر یا دو کشور شود

استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)

دلال محبت-پا انداز-خانم بیار

از قدیم ندیم‌ها-از گذشته‌های دور

داغان کردن-از هم پاشاندن-متفرق کردن

بزن-شجاع-دلاور-اهل دعوا و مرافعه

دست دوم-کار کرده-مستعمل
اهل دود-سیگاری

دُردانه-لوس-ننر-عزیز بی خودی

درق دروق-درق درق

خاله خاک انداز-همنشین سر و زبان دار

خاله رورو-زنی که به علت چاقی یا آبستنی به زحمت راه می رود
دولت سرا-تعبیری احترام آمیز از خانه ی کسی
زن و بچه-اهل و عیال-زن و فرزند

آتش کردن (گشودن)(شلیک کردن)

از سفیدی ماست تا سیاهی زغال-همه و همه چیز

آیینه‌ی اسکندری(آفتاب)

حلاجی کردن-بررسی کردن-به تفصیل توضبح دادن

خنگ-نادان-ابله-کودن

به خورد چیزی دادن-نفوذ دادن-وارد کردن
دست و بال-دور و بر-اطراف

تق چیزی در آمدن-گند کاری بالا آمدن-فاش شدن امری پنهان

 

اتر خان رشتی(آدم پرافاده)

بله بران-قول و قرارهای پیش از ازدواج در میان خانواده های عروس و داماد

ته نشست-رسوب

پیشنهاد دادن-طرح کردن چیزی

خدا برکت بده-نگا. خدا برکت
خروس بی محل-وقت نشناس-کسی که بی جا سخن می گوید یا بی موقع کاری می کند

خوش برخورد-خوش محضر-خوش معاشرت

دست به چیزی شدن-بی درنگ آن چیز را برداشتن-آماده ی استفاده از آن چیز شدن

از خاک برداشتن(کسی را نواختن و به جایی رساندن)

دَرَ ک رفتن-برای مردن کسی می گویند که از او تنفر دارند

به تته پته افتادن-به لکنت زبان افتادن

خوش لعاب-زود جوش-خوش مشرب

خام عقلی-حماقت-دیوانگی

خوش قد و بالا-خوش اندام-بلند بالا

پی جوری کردن-پی جویی کردن-دنبال نمودن
پیشکار-رییس دارایی شهر یا استان

دعوت نامه-نامه یا کارتی با درخواست شرکت در یک مجلس یا مراسم-اعلام آمادگی برای پذیرش مهمان در یک کشور دیگر

 

زبان ریزی کردن-زبان ریختن

تو خط چیزی بودن-در کاری وارد بودن-در کاری تحقیق کردن

تشنه ی چیزی بودن-یه چیزی سخت اشتیاق داشتن

 
دل دادن-دقت کردن-توجه کردن-عاشق شدن

دَقی-صدای کوبیدن چیزی به چیزی

تو آستین بودن-حاضر و آماده بودن-آماده داشتن

پِی-دنبال

خجالت کشیدن-شرمنده شدن

پشت چشم آمدن-ناز و افاده کردن- ابرو نازک کردن

برات شدن به دل کسی-گواهی درونی پیدا کردن-گواهی دادن دل

استخوان‌بندی(درست کردن انگاره و طرح)

تو بحر چیزی رفتن-در چیزی دقیق شدن-سخت متوجه ی چیزی شدن

پشت کسی باد خوردن-دلسرد شدن از کاری پس از مدتی استراحت یا بیکاری-از دل و دماغ افتادن

دست و پا چلفتی-بی عرضه-نالایق-بی دست و پا

با حال-آدم سرحال و خوش-چیز یا جای دلپذیر

چار طاق-به طور کامل

روغن داغ-روغن گداخته

اَجق وَجق-چیزی با رنگ‌های تند و زننده-دارای ترکیب ناهماهنگ

تپق زدن-بیرون شدن بی اراده ی کلمه از زبان-چیزی جز مقصود گفتن

درز و دوز-شکافتن و دوختن-راست و ریس کردن کار

در آش رشته گوشت دیدن-چیزی غیرمنتظره و دور از انتظار دیدن

آه نداشتن که با ناله سودا کردن-آه در بساط نداشتن

ریش چیزی درآمدن-کهنه و منسوخ شدن

پاپوش درست کردن-پرونده درست کردن- توطئه کردن

پیشواز رفتن-به دیدار کسی شتافتن-پیش از آغاز ماه رمضان روزه گرفتن

دست پاک-درستکار

چرت و پرت-حرف مفت-حرف بی خود

به دو دو افتادن-گود رفتن چشم بر اثر ضعف یا بیماری

به کله ی کسی افتادن-به سر کسی زدن-به وسوسه افتادن

حریم گرفتن-از کسی پروا داشتن-احترام کسی را نگه داشتن

حلقه-واحد چیزهای گرد مانند دو حلقه فیلم-دو حلقه چاه

جِر آمدن-اوقات تلخ شدن-زیر مقررات بازی زدن

از قلم انداختن(از یاد بردن، مورد بی‌توجهی قرار دادن)

زرت و زورت-زرت و پرت
پورت-سر و صدا-داد و فریاد

بی پیر-آدم بد و تربیت نشده-چیز سخت-کار دشوار

تازه داماد-پسری که تازه ازدواج کرده است

چار میخ کشیدن-سخت اذیت و آزار کردن

پر کسی به پر کسی گرفتن-برخورد مختصری با کسی داشتن

رشته-موضوع و زمینه ی چیزی یا کاری: رشته تحصیلی-رشته ی افکار

خایه ی غول را شکستن-به تمسخر برای کوچک کردن و ناچیز شمردن کار کسی می گویند

از سر نو(دوباره)

حضوری-رو در رو

حق به جانب-دارای ظاهر مظلومانه و دروغین

زانویی-زانو

زبان کوچک-گوشت زبان شکل آویخته در حلق

آبِ جو(ب)(مال دنیا، هرچیز فراوان و بی‌ارزش)

آماده‌باش-حالت آماده بودن برای رویارویی با خطر

دست بردار نبودن-پافشاری کردن-رها نکردن

به آخر خط رسیدن-به پایان کار

آسمان به ابرو پوشیدن-پنهان ساختن امر آشکار

پس بودن-عقب افتادن از دیگران

رقاص خانه-دشنام گونه ای برای برخی جاها-جاهای بی حساب و کتاب و شلوغ و پلوغ

 

ته نشین-رسوب کرده

رو به راه-آماده-مهیا-منظم

برآورد-تخمین

تره بار-میوه ها و سبزی ها

جِر خوردن-پاره شدن

چشمه-نوع-قسم

پیش زدن-جلو زدن-سبقت گرفتن

پر و پخش-پراکنده

پَر جبرئیل-چیز کمیاب و نادر-پول

خرت و پرت-اثاثه ی کم بها-خرده ریزه

چیزی شدن-اهمیت و اعتباری پیدا کردن-به جایی رسیدن

خر بی یال و دم-احمق-نادان

پشت بام-سقف بیرونی بام

خانم-زن بدکاره-هرزه

دایر شدن-بر پا شدن-رواج یافتن-آباد شدن

 

دست فروشی-شغل دست فروش

پاشنه ی کفش ور کشیدن-آماده ی انجام کاری شدن

رودل کردن-به سنگینی معده دچار شدن

رو-وقاحت-دل و جرات-پوشش

چشم و دل سیر-کسی که به مال و منال دنیا بی اعتنا است

رضا قورتکی-بی حساب و کتاب-بی اساس

برای فاطی تنبان نشدن-بدرد نخوردن-قانع کننده نبودن-فایده نداشتن

داو-نوبت بازی

به درد خوردن-مفید بودن-به کاری آمدن

چول-بیابان

زیر سبیل کسی را چرب کردن-رشوه دادن به کسی

تخمش را ملخ خورده-نایاب است

 
زلم زیمبو-لوازم بی مصرف و بی ارزش

به خنس و پنس افتادن-به وضع بد مالی دچار شدن

حق بردن-رشوه بردن-از راه حق و حساب گرفتن-درآمدی منظم داشتن

روگیر کردن-در رودربایستی ناگزیر به انجام کاری کردن-نگا. روبند کردن

تو روی کسی چیزی گفتن-رو در روی کسی چیزی گفتن
اهل دود-سیگاری
تو دوزی-دوختن از درون

جوش خوردن-لحیم شدن-به هم پیوستن-معاشرت کردن با دیگران

به آتش کسی سوختن-به مکافات خطای دیگری مجازات دیدن

 

بی بی قدومه-دختر بچه ای که ادای مادر بزرگ ها را در می آورد

 

ابرو تنگ کردن(ناز و غمزه نمودن، افاده و بی‌اعتنایی کردن)

به خون کسی تشنه بودن-کینه ی کسی را سخت در دل داشتن-با کسی سر جنگ داشتن

بخت، بخت اول-برای هر زنی شوهر اول بهتر است

اشک تلخ(شراب، اشک عاشق)

این مطلب را هم از دست ندهید :   کتاب استادی در مذاکره 

باهاس-باید-بایست

جفت بودن-در جای خود قرار داشتن

توان انجام کاری را داشتن

بد لعاب-بد گوشت-بد خلق

پاردم ساییده-کهنه کار-ناقلا

بریدن پای کسی-دوباره به جایی نرفتن-دوباره کسی را راه ندادن

دُم به دست دادن-بهانه به دست دادن-خود را گیر انداختن

به خود گرفتن-به خود پنداشتن-مربوط به خود دانستن

چراغان کردن-جشن گرفتن

دستشویی-توالت-مستراح

دَرَنگ-صدای شکستن چیزی یا زدن سیلی

به تنگ آوردن-به ستوه آوردن-خسته کردن

پای پس-عوض-تلافی

دنبال کردن-تعقیب کردن-اصرار و پافشاری کردن-پی گیری کردن

از دماغ فیل افتادن-بسیار متکبر و خودبین بودن

 

حمال-باربر-ناشی و مبتدی-بی مهارت و بی استعداد

ریسه کردن-ردیف کردن-قطار کردن-پشت سر هم قرار دادن

آبشان از یک جوی نرفتن-همداستان شدنشان ممکن نبودن-با هم نساختن

رو آب انداختن-فاش کردن-آشکار کردن

پشت به کوه اُحد بودن-پشت گرمی داشتن

چپو-غارت-تاراج

ادا در آوردن(مسخرگی کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن)

آبِ خشک-آب بسته

چراغ-پولی که معرکه گیران درخواست می کنند

آخرین تیر ترکش-آخرین تدبیر
خواب و خوراک-خورد و خواب

زیر پای خود را سست دیدن-موقعیت خود را نااستوار دیدن-شغل و سمت خود را در خطر دیدن

خودفروشی کردن-فاخشگی کردن-خیانت کردن

آبدست(ماهر، استاد)

این پهلو آن پهلو شدن(این دنده آن دنده شدن، غلتیدن از پهلویی به پهلوی دیگر)

چاچول-حقه باز-شارلاتان

جایی را جارو کردن-همه ی موجودی جایی را با خود بردن

آش و لاش(به‌کلی متلاشی‌شده، له‌ولورده)

انگشت به دندان گزیدن-متحیر شدن-حسرت خوردن
دل و روده بالا آمدن-به حالت تهوع افتادن

تَشَر-پرخاش-عتاب-سرزنش آمیخته با فریاد

پر و پا قرص-دارای اعتقاد محکم-استوار

بد دماغ-کسی که زود رنج است و زود قهر می کند

دایه-زن شیر دهنده-قابله-پرستار بچه

بله بُری-گفتگو برای تعیین شرایط عقد و میزان حقوق زن و شوهر

دلگرم-علاقه مند-مشتاق

چرند-حرف پوچ و بی معنی

پُرسه-مراسم دیدار با بازماندگان کسی که مرده باشد برای گرامیداشت او

جمع کردن-گرد آوردن

خواب زده-خواب آلود-خواب گرفته

دست خالی برگرداندن-نا امید کردن-پاسخ رد دادن

پیت پیت کردن-پچ پچ کردن-نجوا کردن

 

دلچرکین-کسی که از چیزی اکراه پیدا کرده است

زبان مو درآوردن-بسیار گفتن و نتیجه نگرفتن

خر دادن و خیار گرفتن-چیز گرانی را با چیز ارزان مبادله کردن-فریب خوردن در معامله

تق و پوق-سر و صدا-بگیر و ببند

ریغ-مواد درون امعا و احشا

بد سابقه-بد پیشینه-دارای گذشته ی بد

پول پارو کردن-با رنج اندک پول بسیار به دست آوردن

استخوان ترکاندن-رشد ناگهانی اندام پس از رسیدن به سن بلوغ

حقه سوار کردن-فرو کردن چوب وافور در دهانه ی حقه-فریب دادن

پنبه شدن رشته-باطل و بی هوده شدن کار

خم به ابرو نیاوردن-رنجی را تحمل کردن

دلسردی-ناامیدی-یاس

 
خر بی یال و دم-احمق-نادان

دورخیز کردن-دویدن از دور برای پریدن از روی چیزی

از کسی رودست خوردن(از کسی فریب خوردن)

آغا‌پنبه(زن بسیار سفیدرو، عروسک پنبه‌ای)

خفه خون-خفقان

پر بودن خیک کسی-سیر بودن

پای کسی حساب کردن-به حساب کسی گذاشتن

رشوه خواری-دریافت دستمزد برای انجام کاری ناروا و غیرقانونی

داد سحن دادن-سخن رانی کردن-پر حرفی کردن-حق مطلب را ادا کردن

از کرگی دم نداشتن خر(نهایت پشیمانی و انصراف از ادامه‌ی کاری)

دست و پا پنبه ای-دست و پا چلفتی-بی عرضه-بی دست و پا

دست به آب-داشتن ادرار-دستشویی-توالت

پر اشتها-کسی که متمایل به خوردن زیاد است

انگشت‌نگاری(ثبت کردن اثر خطوط روی انگشتان برای شناسایی در آینده)

به کله ی کسی افتادن-به سر کسی زدن-به وسوسه افتادن

دوری و دوستی-دوری برای دوام و پایداری دوستی لازم است

رستم صولت-رستم در حمام

به نفس نفس افتادن-نفس نفس زدن

زدن به سر کسی-ناگهان فکری به سر کسی آمدن-عقل خود را از دست دادن

 

پشت کاری را گرفتن-دنبال کردن کاری به قصد به پایان بردن آن

دل گرفتن-غمگین شدن-متاثر شدن

باریک شدن-دقت کردن-در بحر چیزی رفتن

در دل آمدن-به دل برات شدن-به خاطر خطور کردن-احساس واقعه ای خوب یا بد کردن

درخت مراد-درختی که به آن به عنوان نذری چیزی می بندند

توی آش کسی آب سرد ریختن-عیش کسی را کور کردن-بساط کسی را به هم زدن

دود چراغ خوردن-زحمت کشیدن-تحمل رنج کردن-استخوان خرد کردن

چشم خوردن-نظر خوردن

آفتابه گرفتن-آفتابه برداشتن

افتادن توی پوست کسی(کسی را وسوسه کرد)

 

در نتیجه-سرانجام-عاقبت

پیداش شدن- آفتابی شدن-ظاهر شدن

راست راست-آشکار و علنی-بی پروا

پول بالای چیزی دادن-پول دادن و چیزی را خریدن
با دم خود گردو شکستن-سخت شادمان و خوشحال بودن

ترس بر داشتن کسی را-از وارد شدن به کاری بیم داشتن

تاخت زدن-عوض کردن چیزی با چیزی

دور ریختن-دور انداختن-بیرون ریختن

بکُش بکُش-دعوا و مرافعه جمعی تا حد کشتن

با آتش بازی کردن-به کاری پر خطر پرداختن
از دماغ کسی در آمدن(شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن)

پیر پاتال-فرتوت-کهن سال

پَهن آباد-پول بسیار ناچیز و کم ارزش

خوش رقصی کردن-چاپلوسی کردن-خود شیرینی کردن

دست چپی-از جناح چپ-مخالف حکومت

خودکار-دستگاهی که نیازی به مراقبت انسان ندارد

جفتک زدن-نگا. جفتک انداختن

 

دست به یقه شدن-دست به گریبان شدن

ازراه‌نرسیده-در همان لحظه‌ی رسیدن-به مجرد ورود

پالان کردن کسی-فریب دادن کسی

پاورچین-آرام و بی صدا راه رفتن

در آوردن تقلید-ادای کسی را در آوردن-مسخره کردن

چهار چشمی-با دقت و مراقبت کامل

 
توپ بستن به مال-حیف و میل کردن مال-ولخرجی کردن

بلا گردان کسی شدن-به جان خریدن بلای کسی

پا خوردن فرش-نرم و لطبف شدن فرش بر اثر رفت و آمد بر آن

دست انداز-ناهمواری راه و جاده

خدا قوت-خدا قوت بدهد-خسته نباشی

دک و دنده-بالا تنه

تعارف شاه عبدالعظیمی-تعارف زبانی و غیرجدی

خرابی بار آوردن-بی آبرویی بار آوردن-کاری کردن که نتیجه ی بد بدهد

خدا به رد-در پناه خدا

ریش گرفتن-دست به ریش کشیدن-پادر میانی کردن-تقاضا و خواهش کردن

الدنگ-بیکاره-مفتخور-بی‌غیرت

پِر پِر-در زبان کودکان : صدای پریدن پرنده

 
 

روشن کردن چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از تماشاچیان می گیرند

دست پیش را گرفتن-خود را محق وانمود کردن
باد توی سرنا کردن-اسرار کسی را فاش کردن

خالچه و میخچه گذاشتن-شاخ و برگ دادن-شرح و تفصیل بیش از اندازه دادن

پا گیر-سگی که حمله می کند و گاز می گیرد

جارچی گری کردن-دهن لقی کردن-خبری را منتشر کردن

از بیخ-یکسره-به‌کلی-کاملن

زنندگی-زشتی-نفرت انگیزی

آروغ بی‌جا زدن(نابه‌جا سخن‌گفتن، نسنجیده کاری کردن)

چشم بازار را درآوردن-چیز بسیار بد و نامرغوب خریدن
دندان-گاز

تعریفی-قابل توجه-عالی

آسمان به ابرو پوشیدن-پنهان ساختن امر آشکار

ابرو تنگ کردن-ناز و غمزه نمودن-افاده و بی‌اعتنایی کردن

بای دادن-رشوه دادن-باج دادن

 
جل و پلاس خود را پهن کردن-در جایی اقامت کردن
چرند اندر چرند-پرت و پلا

آسمان غرمبه-صدای رعد-تندر

در به دری-بی خانمانی-آوارگی

روخوانی-از روی کتاب و نوشته خواندن

خاک و خُل-گرد و غبار-آشغال

بند و بست-ساخت و پاخت-توطئه

تَک-بی نظیر-مفرد-تنها

چار-کوتاه شده ی عدد چهار-مترادف چشم

دلسردی-ناامیدی-یاس

راه گم کردن-نه از روی میل و اراده بلکه اتفاقی به جایی آمدن

جاکن شدن-به حرکت در آمدن

جوال پنبه آوردن-حرص و طمع زیاد داشتن-میل و علاقه ی فراوان داشتن

دهنه ی کسی را کشیدن-جلو حرف زدن کسی را گرفتن

اجاق‌کور(نازا، بی فرزند)

دمه گیر-خفه کننده-نفس گیر
چشمه چشمه-سوراخ سوراخ-مشبک
تلپی-برای نشان دادن افتادن بدون مقاومت به کار می رود

چوری-جوجه ی تازه از تخم درآمده

زنگ زدن-ترکیب شدن آهن با اکسیژن هوا-فرسوده شدن-بی مصرف شدن

حضرت فیل-شخصی موهوم با تیروی بسیار زیاد

آب رفتن-بی‌اعتبار شدن-کوچک شدن

توی آش کسی آب سرد ریختن-عیش کسی را کور کردن-بساط کسی را به هم زدن

 

چی-چه-چیز

بر پا-سرپا-استوار-بلند شوید !

دومندش-دوم از آن

دمیدن توی لوله ی شیپور-خوابیدن و خرناس کشیدن

 

خورد و برد-افراط و زیاده روی-ریخت و پاش-تعدی و تجاوز

آبِ سیاه-نیمه کوری

جفت-به هم چسبیده-جا افتاده-مرتب-نر و ماده-دو گاو که برای شخم زدن به کار می برند

حرز جواد-دعایی منسوب به جواد امام محمد تقی

رستم در حمام-درشت اندام و پهلوان نما

داغ و درفش کردن-مجرمی را برای اقرار کردن داغ کردن

پالان کسی کج بودن-پاکدامن نبودن-ناپارسا بودن

 

حدس زدن-پنداشتن-گمان کردن

جوش جوانی-جوشی که بر صورت یا کمر جوان ها می زند-جوش غرور

زیر دل کسی زدن-فدر ندانستن-بی اعتنا بودن

رک گویی-صاف و پوست کنده حرف زدن

چوب دو سر گُهی-نگا. چوب دو سر طلا

جگرکی-جگر فروش

آب اندام(زیبا تن و خوش‌رو)

بزن و بکوب-ساز و آواز و رقص-مجلس بزم

از منبر پایین آمدن(از پرچانگی دست برداشتن، سخن را به پایان آوردن)

بد قلق-بد عادت-بد ادا

از سر وا کردن(کاری را سرسری انجام دادن)

چرند-حرف پوچ و بی معنی

اهل و نا اهل-کس و ناکس-نجیب و نانجیب

تریاکی ِ چیزی بودن-سخت به چیزی معتاد بودن

خلق کسی تنگ شدن-عصبانی شدن-بی حوصله شدن

از کسی کشیدن(از کسی رنج کشیدن)

ارزیاب(کسی که بها و ارزش پولی چیزی را تعیین می‌کند)

خشک-بدون انعطاف-بی عاطفه-خشن

تصدق شدن کسی را-بلاگردان کسی شدن-قربان صدقه ی کسی رفتن

جا رفتن-مغلوب شدن-خود را کنار کشیدن

دو به هم زن-دو به هم انداز

ریغماسی-ضعیف و مردنی-مریض و کم مقاومت

امروزه روز(این روزها، در این دوره و زمانه)

زدن به قدش-دست دادن به شیوه جاهلی که با صدا همراه است و هنگام رسیدن به توافق در انجام کاری گویند

تند تیز-شتابان-خشمناک-ستیزه جو

داد و هوار-داد و فریاد

خاک به دهنم-زبانم لال
آیه آمدن(سوگند یاد کردن، به قرآن سوگند خوردن)
پشت و رو کردن-برگرداندن جامه به صورتی که رو پشت و پشت رو شود

حساب تراشیدن-خرج درآوردن-حساب غیر واقعی نشان دادن

خشک شدن شیر کسی-به کسی که زیاد حرص می خورد و جوش می زند می گویند

به مشروطه ی خود رسیدن-به هدف خود دست یافتن

تند نویس-کسی که سریع می نویسد

آینه‌ی دق(آینه‌ای که شخص خود را در آن عجیب و غریب می‌بیند – شخص عبوس و بدقدم)
بلد-راهنما-کسی که راه را می شناسد

به سر و کول هم پریدن-دعوا کردن-شلوغ بازی درآوردن

پینکی رفتن-چرت زدن

از بیخ عرب بودن(یکسره منکر شدن، به‌کلی زیر چیزی زدن)

 
 

آسیاب‌گردان-کسی که به‌خوبی از عهده‌ی کارها بر می‌آید

ابرو کج کردن(خشم گرفتن)

آش و لاش(به‌کلی متلاشی‌شده، له‌ولورده)

اصحاب منقل-اهل گفت‌وگو و سخن

دعوت نامه-نامه یا کارتی با درخواست شرکت در یک مجلس یا مراسم-اعلام آمادگی برای پذیرش مهمان در یک کشور دیگر

زبانی-شفاهی

حکیم باشی-پژشک تجربی و مدرسه نرفته

پالان کسی را لوخ کردن-به قصد فریب از کسی تعریف کردن

چای نیک-قوری و کتری چای

حیا را خوردن و آبرو را قی کردن-بسیار بی حیا و گستاخ بودن

در رفتن سخن از دهن-سخنی بی اراده گفتن

اُق زدن(بالا آوردن)

زن-عاری از مردانگی-ناجوانمرد-ترسو

جیره-سهم معین

اسم شب-کلمه‌ی رمز برای عبور به هنگام شب

چربیدن-برتر بودن-پیش بودن

پس دیدن هوا-اوضاع را نامساعد دیدن-احساس خطر کردن

زهره ترک کردن-سخت ترساندن-از وحشت به حال مرگ انداختن

دست فروش-دوره گردی که کالای خود را روی دست انداخته و می فروشد

زبان زدن-سخن گفتن-نوک زبان را به قصد چشیدن به غذایی زدن

ذوق زده شدن-ناگهان بسیار خوش حال شدن-از شادمانی بسیار و ناگهانی بیمار شدن

زحمت دادن به خود-خود را به زحمت انداختن

پُک زدن-هر بار کشیدن سیکار و چپق و از این قبیل با نفس عمیق

چوچول باز-دغل-بی حیا

دانش سرای عالی-آموزشگاه تربیت استاد

دق دل-دلخوری-کینه-دشمنی

برخورد کردن به تریج قبای کسی-گران آمدن-بی دلیل ناراحت شدن-به کسی توهین شدن

پیه چیزی را به تن مالیدن-خود را برای چیزی آماده کردن

خودفروشی کردن-فاخشگی کردن-خیانت کردن

جُنگ-کتابی که نوشته های گوناگون از نویسندگان گوناگون در آن باشد

جِر خوردگی-بریدگی-پارگی

خوش و بش-خوش آمد گویی و احوال پرسی-چاق سلامتی کردن

حق کسی بودن-سزاوار و مستحق چیزی بودن

حمام گرفتن-منظور دوش گرفتن است

دست و پا کردن-فراهم آوردن

پر گو- پر چانه

روی تاب گذاشتن-سپردن شرط بازی به نفر سوم برای جر نزدن حریفان

اوف شدن((به زبان کودکان) زخم شدن، درد داشتن)

بند کشی-پر کردن درزهای آجرها و سنگ ها با سیمان و ساروج
چاروادار-کسی که چهار پا را کرایه می دهد-آدم بی اصل و بی تربیت
حرامزادگی-بد ذاتی-مکر

زبان را گاز گرفتن-از گفتن سخنی پشیمان شدن

زار-کوتاه شده ی زایر

خرخره ی کسی را جویدن-به شدت از دست کسی عصبانی شدن

در آمدن از جلوی کسی-با کسی مقابله به مثل کردن-در برابر کسی مقاومت کردن

 

اصل‌ کاری-مهم‌ترین چیز یا شخص

پِشک-نرمی و پرده های بینی

چشمم روشن-از تو انتظار نداشتم

چس گرگی پا شدن-صبح زود برخاستن

پر و پخش-پراکنده

آب‌زیرکاه(حیله گر، فتنه انگیز، دو رو)

تن خود را چرب کردن-برای دردسری آماده شدن-پیه چیزی را به تن مالیدن
آب کردن(جنس نامرغوب را فروختن)
چه کشکی چه پشمی !-در هنگام انکار گفته می شود

زیر پوش-جامه ی زیرین

حق نشناس-نا سپاس

خشت به قالب زدن-نگا. خشت انداختن

خبر داغ-خبر بسیار مهم

آهوی مانده گرفتن(بی‌انصافی کردن، عاجزکشی کردن)

بازوبند-نواری که به نشانه ی معینی بر بازو می بندند

تیر مالی-لاغر-باریک-ضعیف-دختر بلند بالا

در بحر چیزی بودن-تمامن به چیزی اندیشیدن

دله کاری-پرداختن به کارهای پست و کم درآمد

از بن گوش(کمال بندگی و خدمتکاری)

تبرک کردن-با برکت ساختن-خجسته کردن

چراغان کردن-جشن گرفتن

دهن کسی آب افتادن-به طمع افتادن-میل شدید پیدا کردن

چلک بازی-بازی الک دولک

حق کسی را دادن-آن چه سزای کسی است به او دادن

دم-هنگام

بن بست-کوچه ای که راه در رو نداشته باشد-مشکلی که راه حل نداشته باشد

از چاله در آمدن و به چاه افتادن(از باران به ناودان پناه بردن)

چشم و گوش باز-کسی که همه چیز را می فهمد-آگاه و با تجربه

ادرار بزرگ-مدفوع

پشت چشم کسی باز ماندن-انگار نه انگار-برای کسی فرقی نداشتن

رسوایی بالا آوردن-کاری مایه ی رسوایی و شرمساری کردن

دود ِ کلفت-دود مواد مخدر

آهوی مانده گرفتن-بی‌انصافی کردن-عاجزکشی کردن

چرند اندر چرند-پرت و پلا

آب شدن و به زمین فرو رفتن(دود شدن و به آسمان رفتن)

ابرو نازک کردن-ابرو تنگ کردن

دَمب چیزی را چسبیدن-کاری را پی گیری کزدن و ادامه دادن

چگور پگوری-خوشگل-جذاب

چانه شل-دهن لغ-کسی که حرف در دهانش بند نمی شود

چال-گودی-حفره

آب نخوردن-درنگ نکردن

زیر جلکی-پنهانی
از کار در آمدن(آزموده شدن، نتیجه دادن)
تیکه-چیز جالب-نصیب و قسمت-زن زیبا و خوشگل

دهن دره-خمیازه

چشم ِ غربال-سوراخ های غربال

اصل‌ کاری(مهم‌ترین چیز یا شخص)

توی گود نبودن-در متن موضوع نبودن-اطلاع دقیق نداشتن-در حاشیه بودن

الف شدن اسب(هر دو پا بلند کردن اسب)

بد تا کردن-بد رفتار کردن-بد معامله کردن

به دندان کشیدن-خون دل خوردن-کاری پر زحمت انجام دادن

از کاسه درآمده-بیرون‌زده-ورقلمبیده

خار چشم کسی بودن-مایه ی عذاب کسی بودن

زیر چیزی زدن-حاشا کردن-انکار کردن

دله دزد-آفتابه دزد-دزدی که به چیزهای کم ارزش قانع است

چله ی زمستان-سرمای سخت

خُل-آتش زیر خاکستر-خاک و کثافت

الحق(به‌راستی، حقیقتن)

ریزه کار-باریک بین-دقیق-زیرک

اوت کردن-بیرون انداختن-بیرون کردن

چشم و ابرو آمدن-دلبری کردن-عشوه آمدن

دَرَ ک-در کوچک-برای نشان دادن بی اعتنایی نسبت به رویدادی بد به کار می رود

بستن زخم-بسته شدن سر زخم-التیام یافتن زخم-مرهم نهادن و پیچیدن زخم با وسایل زخم بندی

تار و تنبک-وسایل موسیقی-آلات ضرب و نوازندگی

از زورِ-از شدت-از بسیاری

اخت شدن با کسی-مانوس شدن با کسی
رفتگار-رفتنی-مردنی
 

آشغالی(سپور)

چاییده-سرما خورده-زکام گرفته

حال و حوصله-نگا. حال و احوال

دار-داربست قالی-چوبه ی اعدام

چشه ؟-او را چه شده ؟

تو دل برو-با نمک و گیرا-کسی که مورد توجه قرار می گیرد

چای دان-جای نگهداشتن چای خشک

استخوان ترکاندن(رشد ناگهانی اندام پس از رسیدن به سن بلوغ)

آستین بالا زدن-آماده شدن-به کاری برخاستن-پا پیش گذاشتن

دندات روی جگر گذاشتن-طاقت آوردن-تحمل کردن-تاب آوردن

د ِ ؟-واقعن ؟-راستی ؟

آک‌بند(نو واستفاده‌نشده، هنوز از جعبه بیرون‌آورده‌نشده، دست اول)

پلاسیده-پژمرده-چروکیده

آب مروارید-تار شدن عدسی چشم
خوش خوشان کسی شدن-بسیار لذت بردن

چاک پشت-اسبی که در کمر خود فرورفتگی دارد و شانه و کفلش برآمده است

پیش بردن-کاری را به انجام رسانیدن

دل کسی روی دل آدم بودن-درد دیگران را درک کردن-با دیگران غمخواری کردن

راه حل آسپرینی-راه حل موقت و غیر اصولی

بر و بیا داشتن-رفت و آمد بسیار داشتن-دم و دستگاه داشتن

در آمدن از زیر بته-خانواده و اصل و نسبی نداشتن

پسله-جای پنهان-در نهان

پشت بندی کردن-به انتظار غذا چیز مختصری خوردن
خم شدن-دولا شدن

تِلِک و پِلِک-رخت و وسائل ناچیز خانه

توپ زدن-روی دست حریف برخاستن-کلک زدن

جِر گرفتن کسی را-اوقات کسی تلخ شدن

خاتم کاری-نشاندن استخوان در چوب برای نقش و نگار دادن

خنده ی نخودی-خنده ی لوس و بی مزه

زبان کوچک-گوشت زبان شکل آویخته در حلق

پِخ-صدایی برای ترسانیدن کسی

زیاده روی-افراط-اسراف

از رو بردن-خجالت دادن-مقاومت حریف را در هم شکستن

جریحه دار کردن-زخمی کردن-رنجاندن-دل شکستن

چِل-خل و دیوانه

اختلاط کردن(بی‌هدف از این در و آن در گفت‌وگو کردن)