برگزیده ای از اصطلاحات کوچه بازاری ایرانی قسمت 360
بی باعث و بانی-بی کس و کار-بی سرپرست
آزگار(زمان دراز)
اطفال باغ(گلهای تازه)
چند مرده حلاج بودن-چه اندازه جسارت و توانایی داشتن
این جور که بویش میآید(چنان که از ظواهر امر پیدا است، از فرار معلوم)
آش و لاش(بهکلی متلاشیشده، لهولورده)
دک و پوز-دهان و لب و دندان
زیست شناسی-دانش شناخت حیات و موجودات زنده
ابوطیاره(اتوموبیل کهنه و فرسوده)
ریش کسی را چسبیدن-یقه ی کسی را چسبیدن
ابریشم-زن نوازنده-مطرب
پا خوردن فرش-نرم و لطبف شدن فرش بر اثر رفت و آمد بر آن
از دست دادن-گم کردن
حلال بودی-نگا. حلال به زنده ای
پیر کسی در آمدن-سخت اذیت شدن- پدر کسی در آمدن
چهار چشمی پاییدن-با دقت مواظب بودن
داداشی-برادر در زبان کودکان
بند انداختن-برچیدن موی چهره ی زنان با نخ تابیده
آبِ آب(آبکی، بیمایه، بیرنگ)
بپا-مواظب باش-متوجه باش
بر وفق-مطابق-موافق
رو دست کسی گذاشتن خرج-کسی را در خرج انداختن
خود را گرفتن-فخر فروختن-کبر و نخوت نشان دادن
آب شدن-شرمنده شدن-رفتن آبرو-به فروش رفتن کالا
دوبله-دو برابر-دوبلاژ
روغن زرد-روغن حیوانی
به یک چوب راندن-همه را به یک چشم نگاه کردن
پا جوش-شاخ های فرعی متصل به ریشه ی درخت
زوال در آوردن-نعمتی را در نتیجه ی ناسپاسی و بی اعتنایی از دست دادن
خودآموز-بدون آموزگار
پاشنه ی خانه ی کسی را در آوردن-کسی را با خواستن چیزی به ستوه آوردن
چرمی-از جنس چرم
آب رفتن زیر پوست کسی(پس از لاغری کمی فربه شدن)
چاخان گفتن-دروغ و گرافه گفتن
دست و پا کردن-فراهم آوردن
خوش دوخت-لباسی که به اندازه و برازنده دوخته شده باشد
جراندن-جر دادن-پاره کردن
زار زدن-سخت گریه کردن
رکاب دادن-راهی جایی شدن
تو خشت افتادن-به دنیا آمدن
بیرون روش-اسهال-شکم روش
خر رنگ کن-خوش طاهر بد باطن
دان پاشیدن-دانه ریختن-به قصد گرفتار کردن کسی به او امتیازات دادن
دل کسی آمدن-دل آمدن
پشت خاک انداز-بسیار کم-به اندازه ی پشت خاک انداز
پشت کار داشتن-داشتن نیرویی که انسان را به پایان دادن کار وا می دارد
باب دهان-موافق سلیقه-مطابق میل-خوشایند
چلچلی-دیوانگی-بیعاری
پیش خور-از پیش گرفتن حقوق مقرری
خوش حساب-خوش معامله-آن که بدهی خود را به هنگام بپردازد
رفتن توی نخ چیزی یا کسی-چیزی یا کسی را زیر نظر داشتن و پاییدن
دردسر دادن-ایجاد مزاحمت کردن-با پر حرفی وقت کسی را گرفتن
چشم دو دو زدن-تکان تکان خوردن چشم
حلیم روغن-هریسه-غذایی از گوشت و گندم و روغن داغ کرده و شکر
جور کسی را کشیدن-کاری را به جای کسی برای او کردن
از کف دست مو برآمدن-روی دادن پیشامدی غیرممکن
چلغوز-فضله ی مرغ و کبوتر-آدم کوتاه قد و بی عرضه
پشت کاری را گرفتن-دنبال کردن کاری به قصد به پایان بردن آن
الف کوفی(چیز کج، آلت تناسلی)
رو به رو شدن-برخورد کردن-ملاقات کردن-مواجهه شدن
جاکش-پا انداز-دلال محبت
آب شدن و به زمین فرو رفتن-دود شدن و به آسمان رفتن
تو کَت کسی نرفتن-زیر بار نرفتن-نپذیرفتن
جِز-صدای تماس آب با آتش-صدای تف دادن چیزی در روغن
آینهی هفتجوش-خورشید
تاریک خانه-اتاق تاریک برای ظهور و چاپ فیلم
انگشت زدن(انگشت در چیزی فرو بردن، امضاء کردن با اثر انگشت)
پشه کسی را لگد زدن-با دردی اندک بنای گله و زاری گذاشتن
بازار شام-جای شلوغ و در هم و بر هم
آب دادن بند(خود را لو دادن، فرصت را از دست دادن)
ته گرفتن-سوختن غذا
آلنگ دولنگ(چیزهای بیهودهای که بهعنوان زینت به چیزی میآویزند)
ای والله گفتن(به برتری کسی بر خود اقرار کردن)
از پا ننشستن(سماجت ورزیدن، از کوشش دست نکشیدن)
تک پَر-نوعی حرکت در ورزش باستانی
بده بستان-داد و ستد-معامله
دَم کرده-پر رطوبت-باد کرده
باجه-جای بلیت فروشی
دست اول-نو و تازه
دنده کشیدن-دنده ی اتوموبیل را پیاپی عوض کردن
آبگوشتی(بیارزش، پیش پا افتاده)
اله و بله(چنین و چنان)
آب و خاک(میهن، دیار)
از جلوی کسی در آمدن(در برابر کسی مقاومت کردن)
بالا آمدن گندکاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده
روی هم رفته-جمعن-بر روی هم
چپو شدن-غارت شدن
بی مخ-بی عقل-شجاع
چای کاری-کشت و زرع چای
جَلد-چابک-چالاک-کبوتر دست آموز
راه داشتن-چاره ای داشتن-داشتن ارتباط پنهانی-وجود داشتن راه مخفی با جایی
حظ کردن-لذت بردن
چشم زهره-ترس
چیله-هیرم-خاشاک
داغ کسی را به دل کسی نهادن-غزیز کسی را کشتن
برزخ شدن-ناراحت شدن
تازه نفس-دارای نیروی مصرف نشده
خط آوردن-مدرک کتبی ارایه کردن
ریسه رفتن-احتیار از دست دادن و پیچیدن نفس در گلو بر اثر خنده یا تاثر
به رخ کشیدن-به چشم آوردن-یادآوری کردن
دل پایین ریختن-ترسیدن-وحشت کردن
ارواح بابات-به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته میشود
دست شما درد نکند-از شما سپاس گزارم
خوش خدمتی-خودشیرینی-چاپلوسی
درآمد-عایدی
آتو-بهانه-دستاویز-نقطهضعف
جرز-شکاف میان دو بخش دیوار-ستون-بلند بی مصرف
تیز کردن گوش-دقت کردن برای درست شنیدن سخنی مهم
پا به راه-سر به راه-آدم اهل و درست و حسابی
دیالله-زود باش دیگه !
دست به چماق-چماق در دست-آماده ی چماق زدن
خش-صدای گرفته-خراش
ریسک کردن-به کاری خطرناک دست زدن
حیوون-نگا. حیوان
تو دلی-بره ای که هنوز زاده نشده و آن را از شکم مادرش درآورند
اخم و تخم(ترشرویی، کجخلقی)
دندان کسی را شمردن-رگ خواب کسی را به دست آوردن-کسی را تحت تاثیر و نفوذ قرار دادن
(نزد کسبه) نخستین فروش بامداد
جک و جانور-جانوران موذی مانند عقرب و رطیل و کرم و مانند آن ها
دل خواستن-آرزو داشتن-مایل بودن
تو دماغی-صدایی که بخشی از آن از بینی برآید
خاک و خُل-گرد و غبار-آشغال
زود رنج-نازک دل-حساس
حلال بودی-نگا. حلال به زنده ای
پاچین-دامن زنانه
بغل خوابی کردن-نزدیکی کردن
آجرپاره-جواب کسی که بهجای بله میگوید آره
بی زحمت-لطفا-خواهش می کنم
(به زبان کودکان) زخم شدن
پیش پیشکی-از پیش
آسمان گرفتن(فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه)
دیر دم-آن چه که دیر دم می کشد
بار و بندیل-اسباب و بساطی که کسی با خود می برد
برخوردن به کسی ،-به نطر کسی ناپسند آمدن-به کسی گران آمدن-احساس اهانت کردن-با کسی دیدار کردن
جغجغه-بازیچه ای برای کودکان که چون آن را به حرکت در آورند صدا می کند
ته بساط-باقی مانده ی وسایل زندگی و کسب و کار
دست شما درد نکند-از شما سپاس گزارم
پلکیدن-در جایی رفت و آمد کردن-آهسته و آرام رفتن-ول گشتن
دو دستی تقدیم کردن-با رضایت خاطر و احترام دادن
ریخت-شکل و قیافه-سر و وضع
چروک خورده-چین خورده-ناصاف شده
حواس نداشتن-گیج و منگ بودن-حواس پرت بودن
بد بیاری-بد شانسی-ناسازگاری بخت-چپلی
انداختن(فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران، درست کردن)
جا گرفتن-مستقر شدن-پنهان شدن
احوال گرفتن-جویای حال شدن
زیپو کسی را زدن-از کار برکنار کردن-معزول کردن
دست چپی-از جناح چپ-مخالف حکومت
جار و جنجال-داد و فریاد-نزاع و کشمکش
آب(عزت و رونق، طراوت و تازگی، روح، شراب خالص)
چهار پادار-کسی که حیوانات باربر دارد و با آن ها کار می کند
جا به جا-فورن-کسی که از جایی به جایی منتقل شود
توپ زدن-روی دست حریف برخاستن-کلک زدن
زیر گرفتن-زیر کردن
جنجالی-آن چه موجب هیاهو شود-آن چه بر سر زبان ها افتد
بیا و ببین-تماشایی-بسیار جالب-قابل توجه
زیر پوست کسی آب رفتن-چاق شدن-ثروتمند شدن
از صدقۀ سرِ(از عنایت و لطفِ)
دار-داربست قالی-چوبه ی اعدام
خون کسی را به جوش آوردن-کسی را بسیار خشمگین ساختن
تصدق کسی رفتن- تصدق شدن کسی را
چوب حراج چیزی را زدن-در برابر تاراج و غارت قرار دادن
دود شدن و به هوا رفتن-گم و ناپدید شدن-آب شدن و به زمین فرو رفتن-محو و نابود شدن
پُر توپ-خشمگین
دستمال به دست-چاپلوس-متملق
حیوون-نگا. حیوان
حدمتکار-مستخدم
دلقک بازی-مسخره بازی
اُتُل-شکم-اتوموبیل
دیدن کردن-عیادت کردن-زیارت کردن-ملاقات کردن
اُرس و پرس(پرسش و پاسخ)
پیزری-پوشالی-بی ارزش و بی مصرف
از کمر افتادن-از خستگی زیاد از کار افتادن-ناتوان شدن در امر جنسی
تعارف آب حمامی-تعارفی که خرج و مایه ای ندارد
تریاکی ِ چیزی بودن-سخت به چیزی معتاد بودن
دایر کردن-بر پا کردن-رواج دادن-آباد کردن
تند-بسیار تلخ و تیز-سخت و شدید-پر رنگ
راه کج کردن-مسیر خود را تغییر دادن-منصرف شدن
حلبی آباد-آلونک نشین های خارج از شهر
دست پاچه شدن-مضطرب شدن-دست و پای خود را گم کردن
روی باد هوا بودن-سست و بی پایه بودن
پشک انداختن-قرعه کشیدن
دست نگاه داشتن-توقف کردن در انجام کار-معطل شدن و منتظر ماندن
آینهی دست(تیغ و خنجر)
انگشت رساندن-دستدرازی کردن-دست زدن
تخت کردن-هموار کردن-پر کردن-کامل کردن
آب شدن-شرمنده شدن-رفتن آبرو-به فروش رفتن کالا
خشت انداختن-لاف زدن-گزافه گفتن
چربیدن-برتر بودن-پیش بودن
زیر دست-تابع-فرمان بردار
خر کسی رفتن-دارای اهمیت و اعتبار بودن
آشی شدن-سوراخسوراخشدن بدن از ترکشهای فراوان
چندش-لرزش ناگهانی بدن-حالت نامطبوع
چشته خور-کسی که پس از یک بار کمک گرفتن همیشه توقع کمک دارد
ته نشست-رسوب
بی حال-فاقد نیروی لازم-بی حوصله-خسته
دست چپی-از جناح چپ-مخالف حکومت
جن زده-دیوانه
آب دادن بند(خود را لو دادن، فرصت را از دست دادن)
خوردن-مغلوب شدن-شکست یافتن-فرودادن
حاجی حاجی مکه-دیر به دیر به دیدار کسی رفتن
خیابان گز کردن-ول گشتن
دوا دادن-دوا خوراندن-مسموم کردن-مشروب خوراندن
چشمم روشن-از تو انتظار نداشتم
آب بردار-دوپهلو-کنایهآمیز
جوال پنبه آوردن-حرص و طمع زیاد داشتن-میل و علاقه ی فراوان داشتن
چشم و گوش بسته-بی تجربه و بی اطلاع
پیش پرده-نمایشی کوتاه پیش از آغاز نمایش اصلی
دست اندر کار شدن-آغاز به کاری کردن
دل پُر داشتن-کینه و دلخوری دیرینه داشتن
چله ی کوچک-بیست روز میان هفدهم بهمن و پنجم اسفند
زنیکه-زنکه
از پس چیزی (کسی) بر آمدن(توان انجام کاری را داشتن، توان هماوردی با کسی را داشتن)
زنده به گور-کسی که در تیره روزی به سر می برد و زندگی اش فرقی با مردن ندارد
به تور انداختن-به چنگ آوردن-تصاحب کردن
تخم چهارشنبه-حرم زاده-ناسزایی برای بچه های شریر
به هدر دادن-تلف کردن-تباه کردن-از دست دادن
از بر بودن-مطلبی را در حافظه داشتن
جد و آباد-آبا و اجداد-پدر و پدر بزرگان
آزار داشتن(انجام کاری به قصد اذیت دیگری، کرم داشتن)
اُمُل(عقبافتاده، قدیمی)
خوش خوراک-نگا. خوش خور
ابرو فراخی-خوشدلی-گشادهرویی
بلا به دور-بلاها دور باد
ارباب حجت(اهل منطق)
تف مالی-سرسری شستن و اندکی آب زدن-هنگام بوسیدن-آب دهان و لب ها را به صورت کسی زدن
جرات داشتن-دلیر بودن-جسارت داشتن
ای والله گفتن(به برتری کسی بر خود اقرار کردن)
بیخ خِر-بیخ گلو
با حال-آدم سرحال و خوش-چیز یا جای دلپذیر
خر تو خر-پر هرج و مرج-بی نظم
ترکه-آدم باریک و بلند
چار چشم-کسی مه عینک می زند
دست گرفتن برای کسی-خطای کسی را مرتب به رخ او کشیدن
از مرحله پرت بودن(یکسره بیاطلاع بودن)
این دست و آن دست کردن(وقت تلف کردن، وقت کشتن، به عقب انداختن)
ذوق کردن-خوش حال شدن-شاد شدن
از قلم انداختن(از یاد بردن، مورد بیتوجهی قرار دادن)
چشم پوشیدن از چیزی-صرف نظر کردن از چیزی
زمین خوردن-از دست دادن تعادل و به زمین افتادن-شکست خوردن در زندگی-شکست خوردن در کُشتی
جا رفتن-مغلوب شدن-خود را کنار کشیدن
تاپاله چسباندن-بوسدن محکم و پی در پی
حلال به زنده ای-در پاسخ به حلالم کن می گویند-یعنی حلال می کنم و امیدوارم زنده باشی
تفنگ انداختن-تیراندازی با تفنگ
رنگ گذاشتن و رنگ برداشتن-رنگ به رنگ شدن
پشه زدن-نیش زدن پشه
رفتگر-سپور-آشغالی
تله کاشتن پیش پای کسی-به کسی کلک زدن-کسی را گیر انداختن
ارباب حجت-اهل منطق
تعارفی-کسی که بیش از اندازه اهل تعارف است-قابل پیشکش
زبان چرب و نرم داشتن-گفتار خوشایند و فریبنده داشتن
آفتاب کسی به زردی رسیدن(به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی)
جهان پهلوان-بزرگ ترین پهلوان دنیا-پهلوان جهان
پیش ِ پا-جلوی رو
دست به فرار کسی خوب بودن-در گریختن استاد بودن
خرده خرده-کم کم-رفته رفته
پشت کاری را گرفتن-دنبال کردن کاری به قصد به پایان بردن آن
اوراق شدن(از هم پاشیدن، از کار افتادن)
شماره ی نوشته : ١- ۹ / ۷
جار-چلچراغ-شمعدان
دوره کردن-درسی را دوباره و سه باره خواندن-حلقه زدن به دور چیزی یا کسی
بوگندو-آدم کثیف و بد بو
خرده حساب-طلب مختصر-دشمنی قبلی
الف الف کردن-قاچقاچ کردن
پازلفی-سر خط-بخشی از موی سر که از شقیقه ها به پایین صورت می روید
زورکی-از روی بی میلی-تصنعی
با سگ به جوال رفتن-دست و پنجه نرم کردن با مردم ناباب
دسته راه انداختن-دسته و جمعیت ترتیب دادن
پای چیزی را جور کردن-وسیله ی انجام کاری را فراهم کردن
پا گذاشتن-وارد شدن-رسیدن
تازه داماد-پسری که تازه ازدواج کرده است
زیست شناسی-دانش شناخت حیات و موجودات زنده
خلق تنگی-عصبانیت-خشمگینی
پا سست کردن-آهسته کردن-از سرعت خود کاستن
آبِ کبود(آسمان)
جان پناه-محل امن-آن چه جان را حفظ کند. پناهگاه
ریسه رفتن-احتیار از دست دادن و پیچیدن نفس در گلو بر اثر خنده یا تاثر
دزدیده نگاه کردن-زیر چشمی نگریستن-بدون آن که طرف بداند او را زیر نظر گرفتن
چه کشکی چه پشمی !-در هنگام انکار گفته می شود
زیرش زدن-زیر چیزی زدن
بند دل پاره شدن-بسیار ترسیدن-به وحشت افتادن
خل و ول-دیوانه-ساده لوح
تو هچل افتادن-به دردسر افتادن-دچار مشکل شدن
تغ تغ-صدای برخورد دو چیز به هم
دق-غصه و ناراحتی-نوعی بیماری روحی که بیمار را رنجور می کند و از بین می برد
روضه خواندن-سخنان بی فایده گفتن-آه و ناله کردن
تخت پایی-صاف بودن کف پا
حرز جواد کسی بودن-پیوسته با کسی بودن
دست به کار شدن-آغاز به کار کردن
تفنگ انداختن-تیراندازی با تفنگ
پسکرایه-بخشی از کرایه ی حمل که در مقصد دریافت می شود
از خنده روده بر شدن-از شدت خنده بیحال شدن
باشگاه-محل گردهمایی گروهی برای ورزش-تفریح و از این قبیل
آکبند(نو واستفادهنشده، هنوز از جعبه بیرونآوردهنشده، دست اول)
انگشتپیچ(نوعی گز رقیق)
رضا ترکی-پارچه ی ابریشمی یزدی که در مشهد به آن علی شیر خدا می گویند.
جفتک پراندن-لگد زدن-بد رفتاری کردن-مخالفت کردن
تلخه-تریاک-سوخته
پیل پیلی رفتن- پیلی پیلی خوردن
بیدار خوابی-خواب سبک-بیدار شدن پیاپی
دایه ی مهربان تر از مادر-پرستاری که بیش از مادر مواظب کودک است-کسی که تظاهر به دل سوزی می کند
از کف دست مو برآمدن-روی دادن پیشامدی غیرممکن
زار-نا به سامان-خراب-بد
تافته ی جدا بافته-بر تر و به تر از دیگران
تخته گاز-با سرعت تمام راندن اتومبیل
آفتابگیر-جایی که آفتاب بر آن بتابد-سایبان-چتر آفتابی
پشت بندی کردن-به انتظار غذا چیز مختصری خوردن
حرف دهن خود را نفهمیدن-مزخرف گفتن-حرف بی ربط زدن
باز شدن نیش کسی-تبسم کردن از روی خوشحالی و خوشوقتی
تنگ-بسیار نزدیک-چسبیده
ریش بز-گیاهی همیشه سبز و پرشاخه
پای کسی لب گور بودن-به آخر عمر رسیدن-بسیار پیر شدن
اَجق وَجق(چیزی با رنگهای تند و زننده، دارای ترکیب ناهماهنگ)
چشم زاغ-بی شرم
حال و احوال کردن-سلام و احوال پرسی کردن
پدر کشتگی-دشمنی شدید-کینه
دنبال نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر وا کردن-به دنبال چیزی واهی فرستادن
ارزیاب-کسی که بها و ارزش پولی چیزی را تعیین میکند
تازه عروس-دختری که تازه ازدواج کرده است
توپ و تشر آمدن-تهدید کردن-با فریاد کسی را خطاب کردن
چانه زدن-پرگویی و اصرار برای تخفیف خواستن
جلف-سبک-کسی که حرکات سبک دارد
چاپی-حرف دروغ و بی اساس
اوراق(قراضه، اسقاط، ازکارافتاده)
جاگیر شدن-در جای خود ثابت شدن-قرار گرفتن
چرکتاب-پارچه ای با رنگ خاکستری یا قهوه ای که چرک را زود نشان نمی دهد
چراغ توری-چراغی نفتی که نور آن با توری مخصوصی پخش می شود
آب شدن و به زمین فرو رفتن-دود شدن و به آسمان رفتن
آفتابِ پس دیوار(شامگاه)
خانه ی خاله-جای راحت و خودمانی-ملک شخصی
بیا و ببین-تماشایی-بسیار جالب-قابل توجه
اشتباه لپی(اشتباه لفظی)
دربند چیزی بودن-در خیال چیزی بودن
پیس-کسی که پوستش با لکه هایی دو رنگ می شود
توپ علی گلابی زدن-بلوف زدن-بی پول سر قمار نشستن
برق از کسی پریدن-سخت ترسیدن-جا خوردن
پاپی بودن-دنبال کردن-اصرار ورزیدن
شناکردن (بیشتر به قصد تفریح و بازی)
جلو پوزه ی کسی را تیغه گرفتن-جلو فضولی های کسی را گرفتن
پس دادن-خریده ای را به فروشنده باز گردانیدن-باز دادن چیزی که گرفته اند
چیز سرش بشو-آدم چیز فهم
پِشک-نرمی و پرده های بینی
ادرار کوچک-شاش
آروارهی کسی لق بودن(سرنگهدار نبودن، پرچانه بودن)
چپی-مخالف حکومت-وابسته به چپ
چشم و گوش بسته-بی تجربه و بی اطلاع
پس گردنی-زدن با کف دست به پشت گردن کسی
پشت کسی را داشتن-هوای کسی را داشتن-از کسی حمایت کردن
زیر گوشی در کردن-زیر سبیل در کردن
خِل-خلط بینی
زیر پای کسی را درآوردن-زیر پا کشی کردن
تاریک خانه-اتاق تاریک برای ظهور و چاپ فیلم
آدم استخواندار-کسی که اراده و پشتکار دارد
تریاک مال-کسی که تریاک را برای فروش لوله می کند
بی مخ-بی عقل-شجاع
خاکشیر-کنایه از خرد و ریز ریز
حلال بودی-نگا. حلال به زنده ای
چشم زخم میرزا مهدی خانی-شکست بزرگ
روغن حیوانی-روغنی که از جوشاندن و تصفیه ی کره به دست می آورند-روغن زرد
آلت دست کسی شدن(مورد سوء استفاده قرار گرفتن)
چاقوکشی-عربده کشی و حمله با چاقو
جیغ جیغو-اهل داد و فریاد-پر سر و صدا
پا گرد-محل چرخیدن پله ها
خجالتی-کم رو-پرحیا
ترشرویی-بد خویی-اخمو بودن
آسمانجل-ندار-بیچیز-کسی که رواندازش آسمان است
زمین خوار-کسی که زنمین های بی مالک را تصاحب کند و به دیگران بفروشد
خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی زدن-به عمد بی توجهی کردن-خود را بی اطلاع نشان دادن
بر خر مراد سوار شدن-موفق شدن-به آرزوی خود رسیدن
روز مبادا-روز سختی و پریشانی
رفع و رجوع کردن-حل کردن-فیصله دادن
دُم به دست دادن-بهانه به دست دادن-خود را گیر انداختن
بافتنی-جامه ای که با دست بافته شده باشد
خورد رفتن-از بین رفتن قسمت اضافی در خیاطی-جذب شدن و حل شدن در چیزی
دال-خمیده-کج
پیش افتادن-جلو زدن-سبقت گرفتن
جناغ-استخوان جلو سینه ی مرغ
تو روی کسی چیزی گفتن-رو در روی کسی چیزی گفتن
تخت سینه-وسط سینه
پایه دار-هر چیزی که پایه داشته باشد
چوب خط-چوبی که پس از هر بار بردن کالا روی آن خطی می کشیدند تا بعد شمارش کنند
از جا در رفتن-کنترل خود را ناگهان از دست دادن-ناگهان خشمگین شدن
دست به کار نرفتن-حال کار کردن نداشتن-برای کار بی حوصله بودن
اُس و فُس-اصل-مایه-چهارستون بدن
پس خور-آن که بازمانده ی غذای دیگران را می خورد
چتر شدن-بر سر کسی خراب شدن-ناگهانی مهمان رسیدن
خِرخِره-حلق-حلقوم
ختنه نکرده-آزمند-پول پرست-نامسلمان-پدر سوخته
ادا اطوار(پیچ و تاب و حرکات غیرطبیعی بدن برای جلب توجه)
زنگ دندان ماندن-زمان درازی گرسنه ماندن
تو جیبی-پول مختصری برای برخی هزینه های روزانه
دو لا پهنا حساب کردن-دو برابر بهای خقیقی حساب کردن
آفتاب کردن-برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن
چین چینی-پر چین
دِردو-سر زبان دار-ناقلا و زرنگ
بله بران-قول و قرارهای پیش از ازدواج در میان خانواده های عروس و داماد
درگیر شدن-گرفتار شدن-دچار آمدن-برخورد کردن
بو دادن-بوی بد دادن-مشکوک بودن
خانه دار-رنی که اداره امور خانه را بر عهده دارد-کدبانو-زنی که شاغل نیست
اردنگ-تیپا-لگدی با نوک پا
از قماش چیزی (کسی) بودن(از جنس چیزی بودن، از تیپ کسی بودن)
استغفرالله(خدا نکند، خدای نکرده، هرگز)
جان کُردی-سخت گیری-مقاومت
جاگیر شدن-در جای خود ثابت شدن-قرار گرفتن
حسن دله-آدم ولگرد و بیکاره
بردن سر کسی-با سر و صدا کسی را گیج و خسته کردن
جیز شدن-سوختن در زبان کودکان
تو حساب بودن-وارد بودن-به مسائل آگاه بودن
چشم به روشنایی افتادن-سودی را در جایی گمان کردن و به آن طمع کردن
خودتراش-تیغی که می توان تیغه ی آن را عوض کزد
پسله-جای پنهان-در نهان
آب نخوردن چشم-امید نداشتن
دست پاک-درستکار
تعارف شاه عبدالعظیمی-تعارف زبانی و غیرجدی
دل کسی آمدن-دل آمدن
آمد(فرخندگی، خوشقدمی)
جناغ شکستن-شرط بندی کردن با جناغ مرغ
خایه قوچی-نوعی شیشه ی کوچک بیضی شکل
ابرو تنگ کردن(ناز و غمزه نمودن، افاده و بیاعتنایی کردن)
زدن به آن راه-خود را به ناآگاهی زدن
خرکچی-چارپادار
پشت گوش انداختن-دیر انجام دادن-اهمیت ندادن-امروز و فردا کردن
دم زدن-حرف زدن-اعتراض کردن-جیک زدن
تند کردن-سریع شدن در رفتار و حرکت-زبان گز کردن غذا
حق السکوت-آن چه که یرای پنهان نگه داشتن رازی به کسی می دهند
دوا خور-معتاد به الکل
از جلوی کسی در آمدن(در برابر کسی مقاومت کردن)
افتادگی-پریشانی-احتیاج
جاری-زن برادر شوهر
رگ خود را زدن-به حق خود قانع بودن-ادعای زیاد نداشتن
پنجه-انگشتان پنجگانه ی دست
از کار در آمدن-آزموده شدن-نتیجه دادن
از آن نمد کلاهی به کسی رسیدن-بهره بردن از چیزی-نصیب بردن
بچه افتادن-سقط شدن جنین
خان خانم ها-محترم ترین خانم ها-بیش تر به دختر بچه گفته می شود
چهار طاقی-فضای سقف دار و بدون در
این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست(از این گرفتاری بهسادگی دفعات پیش رها نمیتوان شد)
دان دان-متفرق و پراکنده
دو دو زدن-تکان تکان خوردن
دود و دم داشتن-بساط چای و قلیان یا تریاک گستردن
چهار چشم-عینکی-بسیار مشتاق-منتظر-مراقب
داماد سرخانه-دامادی که در خانه ی پدر زن زندگی می کند
ر ِِنگ گرفتن-ضرب گرفتن-آهنگ رقص نواختن
به جان هم افتادن-با یکدیکر درگیر شدن
به خاک سیاه نشستن-بدبخت و ذلیل شدن
ابرو تنگ کردن-ناز و غمزه نمودن-افاده و بیاعتنایی کردن
تخته پوش کردن-پوشانیدن سقف و مانند آن با تخته
دوا خور کردن-عرق خور کردن-مسموم کردن
انگار نه انگار-موضوع را نادیده بگیر!-گویی وجود نداشت
دماغ سوختگی-خجالت زدگی-ناکامی
بلند پروازی کردن-جاه طلبی کردن-خودنمایی کردن
پر و پاچه ی کسی را گرفتن-بر کسی خشم گرفتن-به کسی دشنام دادن
آکَل-آقای کربلایی
بچه گولزنک-غیر واقعی-بی ارزش
از نافِ جایی آمدن(کاری را بهخوبی اهل جایی انجام دادن)
بی پایه-دروغ-پوچ
دل کسی برای چیزی لک زدن-بسیار آرزومند چیزی بودن-سخت در حسرت چیزی بودن
چله ی زمستان-سرمای سخت
زدن به هر دری-برای رسیدن به مقصود به هر جا و هر کسی متوسل شدن
آلاف و الوف(مال و ثروت، جاه و مقام)
بی ریشه-بدون اصالت-نا اهل-نا نجیب
آبدار(سخت، شدید، سنگین)
بریدن از کسی یا چیزی-دست کشیدن از چیزی-ترک کردن-قطع رابطه و دوستی
خون خون کسی را خوردن-بسیار خشمگین شدن و چیزی نگفتن
تبریک گفتن-خجسته باد گفتن-دعای برکت کردن
آه از نهاد کسی برآمدن(نهایت تاسف به کسی دست دادن)
خِطَب-جزیی از جهاز شتر
دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن
خیس گذاشتن-در آب ریختن آرد برای تهیه ی خمیر
پیشمرگ-فدایی-کسی که برای مرگ پیشقدم می شود
خوار و ذلیل-نگا. خوار و خفیف
جِز-صدای تماس آب با آتش-صدای تف دادن چیزی در روغن
بنا-قرار
تریاکی ِ چیزی بودن-سخت به چیزی معتاد بودن
از گرد راه رسیده-تازهوارد-هنوز به کار دیگری نپرداخته
رو به قبله کردن-کسی را که درحال مرگ است رو به قبله خواباندن
الواتی کردن(عیاشی و هرزگی کردن)
خدا داده-دیم کاری
خرابی بالا آوردن-کثافت کاری کردن-آلودن بستر یا لباس
ریز حساب-جزییات صورت حساب-اقلام جزء سیاهه
آبکور-کسی که سودش به دیگران نمی رسد
خجالتی-کم رو-پرحیا
جوشی-تند مزاج-زود خشم-عصبانی
آفتاب روی پشت بام جمع کردن(کاملا تنگدست بودن)
تک و دو-دوندگی-درماندگی
از جایی آب خوردن(ناشی از چیزی بودن)
افتادن دست(از فرط کار زیاد در دستهای خود احساس خستگی بسیار کردن)
تق و توق-سر و صدای کار یا حرکت
آفتابی شدن(پیدا و آشکار شدن، بیرون زدن آب قنات)
آسمان غرمبه(صدای رعد، تندر)
ابوطیاره-اتوموبیل کهنه و فرسوده
به آب چسیدن-از بین رفتن-نابود شدن-نتیجه نگرفتن
در هم رفتن-در فکر فرو رفتن-خشمگین شدن
تل انبار-توده-انباشته
به تور انداختن-به چنگ آوردن-تصاحب کردن
افتادن توی هچل(گرفتار دردسر و ناراحتی شدن)
پا پی شدن-تعقیب کردن-در صدد تحقیق بر آمدن
بار شدن بر کسی-به کسی تحمیل شدن- سربار کسی شدن
جاپایی برای خود باز کردن-خود را به جایی بند کردن
بغل زدن-زیر بازو گرفتن
این تن بمیرد(سوگندی که یا در اصرار و یا در اثبات حرف خود یاد میکنند)
اجباری-خدمت سربازی
خیز-ورم-آماس
رستم در حمام-درشت اندام و پهلوان نما
دُم کسی را گرفتن-از کسی پی روی و تقلید کردن-کسی را رها نکردن
دندان گِرد-طمع کار-آزمند-گران فروش
آبدیده-جلا یافته-آزموده و مجرب
ریقش را در آوردن-بیرون آوردن مواد درون امعا و احشا
تار و تنبور-همه گونه آلات نوازندگی
بالا آمدن دل و روده-به حالت تهوع افتادن
بند و بست-ساخت و پاخت-توطئه
تلقین گفتن-مسائل دینی که بر سر گور کسی می گویند
بالا انداختن-نوشیدن مشروبات الکلی
زن مرده-مردی که زنش درگذشته است
جزوه-کتابچه-دفترچه
چرم پاره-خرده های چرم در دکان کفاشی
خمیره-سرشت-ذات
روی پای خود ایستادن-به خود متکی بودن-به دیگران نیاز نداشتن
تحت الشعاع قرار دادن-زیر نفوذ و تاثیر قرار دادن
پُک زدن-هر بار کشیدن سیکار و چپق و از این قبیل با نفس عمیق
چراغ پیه سوز-چراغی فتیله ای که سوخت آن از پیه بود
بی سر و سامان-مفلس-محتاج-آشفته-درهم ریخته-پریشان
آستین افشاندن(رقصیدن، انکارنمودن، انعام دادن)
آب از آب تکان نخوردن(رخ ندادن جنجال و هیاهو، آرام ماندن اوضاع)
راه به جایی نبردن-نتیجه ندادن-به جایی نرسیدن
دوختن چشم-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن
جفتک زن-لگد زن
جگر گوشه-فرزند
بی همه کس-بی پدر و مادر
داریه نم کن-کسی که پوست داریه را نم می زند تا نیکو بنوازد-چاپلوس
اکبیری-زشت-بیریخت
دو پول-مبلغ بسیار ناچیز و اندک
این خاکدان-دنیا
تیپ زدن-شیک و پیک کردن-خود را آراستن
به رگ غیرت کسی بر خوردن-سخن یا عملی بر کسی ناگوار آمدن
ته دل کسی قرص بودن-خاطرجمع بودن-نگرانی نداشتن
چاق بودن دماغ کسی-سالم و سرحال بودن
تخته زدن-پنبه زدن
بازاری-دارای شغلی در بازار-مبتذل
بید خورده-کهنه و فرسوده
خوش بیار-آن که کار و روزگار بر وفق مرادش می گذرد-خوش شانس
بی ملاحظه-بی توجه-بی پروا
ریخت و پاش-اسراف-گشاده دستی-افراط در مصرف
جوجه خروس-جوان تازه به دوران رسیده
بی بو و بی خاصیت-کسی که سود و زیانی ندارد
خرد و خمیر-نگا. خرد و خاکشیر-له و لورده
از دولت سر(به لطف کسی، از برکت وجود کسی)
آروارهی کسی لق بودن-سرنگهدار نبودن-پرچانه بودن
اردنگ-تیپا-لگدی با نوک پا
از گرد راه رسیده-تازهوارد-هنوز به کار دیگری نپرداخته
پاتیل شدن-از مستی از پای در آمدن-دیگرگون شدن حال
پالان گذاشتن بر کسی-کسی را خر کردن-فریب دادن
این به آن در(چیزی که عوض دارد گله ندارد، در مقام انجام عمل متقابل میگویند)
خون کسی را مکیدن-مال کسی را به تزویر غارت کردن-به کسی تعدی و ستم کردن
دله بازی-رفتار آدم دله
رای کسی را زدن-کسی را از تصمیمی منصرف کردن
تا فیها خالدون-تا پایان-همه و همه
جی جی-خار پشت-جوجه تیغی
جامغولک بازی-حقه بازی-فریب کاری
دریده-وقیح-بی شرم-پر رو
زاچ-زائو
دانش سرای عالی-آموزشگاه تربیت استاد
چاپ خوردن-به چاپ رسیدن
ریش و گیس بافتن-با هم مشورت کردن-عقل ها را روی هم ریختن
زیر لبی-زیر زبانی
چس مال کردن-لباس یا ظزفی را سرسری و با بی دقتی شستن
خارشک-مردم آزار-سادیست
از آب روغن گرفتن(از هر اتفاقی بهره برداشتن)
چشته خور شدن-بهره و نصیب بردن از کسی
در دل آمدن-به دل برات شدن-به خاطر خطور کردن-احساس واقعه ای خوب یا بد کردن
جوشانده-دارویی که آن را در آب می جوشانند و عصاره ی آن را به بیمار می دهند
زیر دستی-بشقابی که برای گذاشتن شیرینی و آجیل و مانند آن ها به کار می رود-پیشدستی
دال-خمیده-کج
دَم باریک-نوعی انبردست که نوک آن باریک و دراز است
بوی شیر از دهان کسی آمدن-نادان و بی تجربه بودن-رشد جسمی و عقلی نداشتن-کودک و خام بودن
چشه ؟-او را چه شده ؟
دسته هاون-استوانه ای فلزی یا چوبی برای کوبیدن چیزها در هاون
دست به دست کردن-تردید کردن-کوتاهی کردن-وقت کشتن
چار خیابان زدن موی سر-تراشیدن مو به شکل + که برای تنبیه دانش آموران انجام می گرفت
چله اش افتادن-آبستن نشدن زن
پول و پله-پول
بامبول در آوردن-حقه و کلک زدن
آخر و عاقبت-نتیجهی خوب
به نفس نفس افتادن-نفس نفس زدن
چس آمدن-در حالت عصبانیت به جای خوش آمدی می گویند چس آمدی
آسمان با زمین دوختن-داشتن کمال مهارت در تیراندازی
جَخت-متضاد صبر
دست ننه ات درد نکند-به تمسخر به کسی که کار نادرست کرده است می گویند
از خود بودن(خودی بودن، محرم بودن)
زوار در رفته-پیر و فرسوده-به درد نخور-اسقاط
پرچانگی کردن-پر گویی کردن-وراجی کردن
خوردن سر کسی-سبب مرگ کسی شدن-کسی را دق مرگ کردن-در نتیجه ی پرحرفی کسی را کلافه کردن
آبِ آب-آبکی-بیمایه-بیرنگ
زاغ گرفتن-مسخره کردن-شیشکی بستن
دست از سر کچل کسی بر نداشتن-کسی را به حال خود نگذاشتن