است، نه هر روش شخصی و سلیقه ای خاص. و اگر از نوع برون دینی باشد، یعنی عرفی و عقلایی باشد، بازگشتش به همان ادله درون دینی خواهد بود، چون در این نوع تعریف از دین از آن جهت که این ادله( عرفی، عقلایی) مستند به معرفت و عقل سلیم باشد که این مورد تاکید و دستور دین می باشد، بنابراین می توان به تعبیری گفت: که باز هم درون دینی خواهند بود، و “اساسا انفصالی بین این دو روش وجود ندارد، برون دینی یا درون دینی تنها صورتی از انفصال دارد.”73 بر این اساس، روشن شدن مفهوم اصطلاحی دین، در گروی این است که ما دین را در هریک از این حوزهها بررسی کنیم. اما به دلیل اختصار نوشتار حاضر ناچاریم تنها به تعاریف عده ای از دانشمندان اسلامی اشاره کنیم.
دانشمندان اسلامی، با الهام گرفتن از معارف زلال قرآنی و روایی، به تعریف دین پرداخته اند، که در یک تقسیم بندی می توان آنها را به چند صورت بیان کرد.
1-): تعریف دین به روش زندگی:
علامه طباطبایی در بعضی موارد، دین را اینگونه تعریف می کند: “دین، راه زندگی است که آدمی در دنیا به ناچار آن را می پیماید.”74 و یا همو در جایی دیگر در تعریف دینِ حق میگوید: “روش ویژهای برای زندگی بشر که مصلحت دنیوی انسان را در جهت کمال اخروی و حیات ابدی او برآورده میسازد. از این روی، لازم است شریعت، در برگیرنده قوانینی باشد که به نیازهای دنیوی انسان نیز پاسخ گوید.”75
2-): تعریف دین به مجموعه عقاید و مقررات:
“دین، عبارت است؛ از مجموع عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسانها باشد. گاهی همه این مجموعه، حق، و گاهی باطل، و زمانی مخلوطی از حق و باطل باشد. اگر همه مجموعه، حق باشد، آن را دین حق، و در غیراین صورت، دین باطل یا التقاطی از حق و باطل نامند.”76 و یا در تعریفی که علامه جعفری از دین ارایه می دهد که در این تعریف، دین را اینگونه بیان می کند: “مجموعه عقاید و قوانین و مقرراتى که هم به اصول فکرى بشر نظر دارد و هم در باره اصول گرایشى وى سخن مىگوید و هم اخلاق و شئون زندگى او راتحت پوشش قرار مىدهد و به دیگر سخن، دین مجموعه عقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتى است، که براى اداره جامعهانسانى و پرورش انسانها در اختیار انسان قرار دارد.”77 بنابراین تعریف، دین شامل دو رکن اساسی است: “رکن اول، اعتقاد به وجود خداوند یکتا، رکن دوم، برنامه حرکت به سوی هدف، که احکام و تکالیف نامیده می شوند، واخلاقیات و احکام فقهی مبنای و زیر بنای این دو رکن محسوب می شوند.”78
3-). تعریف دین به تدین:
هر چند دین غیر از تدین است، و این دو به هم تفاوت دارند، ولی در برخی از تعاریف دین، این دو با هم یکی گرفته شده اند.79
4-). تعریف دین به منشا آن:
“مقصود دین، مجموعه آموزه ها و احکامی است که بنابر ادعای آورنده آن، احکام و آموزه های آن حاصل ذهن بشری نیست، بلکه به عکس منشا الهی دارد.”80
اما ضرور است چند نکته ای برای درک بهتر مطالب بالا، تذکر داده شود و آن اینکه مراد ما از دین، در این نوشتار:
1-): منظور از دین، دین وحیانى و الهى است، نه هر چه که نام دین بر او نهاده مىشود. توضیح مطلب آن که در یک تقسیم بندى کلىدین را به دو دسته الهى، وحیانى و بشرى تقسیم مىکنند. ادیانى که ساخته انسان است و ریشه در نیازهاى آدمى دارد و انسان به دلیل برخى نیازهاى روانى یا اجتماعى به پیروى از باورها وعقاید ورفتارهایى، کشانده شده است. دینى که بر پایه بت پرستى یا اعتقاد به نیروهاى جادویى و مانند آن، تشکیل شده است، دینى بشرى است. اما ادیان الهى و وحیانى، ادیانى هستند که ریشه در غیب دارند، پایه و اساس آنها بر وحى و پیام الهى استوار است، همچنان که ابن میثم بحرانی در تعریف دین معتقد است که: “دین در اصطلاح و عرف شرع به شرایعی گفته میشود که از جانب خداوند و به واسطه پیامبران ـ علیهم السلام ـ برای بشر آورده شده است.”81 و نقش انسان در دین، این است که انسان، نهسازنده دین، بلکه دریافت کننده پیام الهى است که باید به آناعتقاد پیدا کرده وبه محتواى وحى ملتزم شده و سلوک فردى واجتماعى خود را بر آن اساس تنظیم کند.
2-): همین طور منظور از دین، “پیام الهی” است، و دین، بدین معنی جزو مسایل فلسفه دین، محسوب می شود، دین به معنی “دینداری” موجب دوری از مقصود این نوشتار خواهد بود. زیرا پاسخ سوال از دینداری، بستگی به این دارد که دینداری چگونه تلقی شود، آیا دینداری امری فردی است؟ که در این صورت، با مسئله روان شناختی روبرو خواهیم بود. یا اینکه دینداری، امری اجتماعی است؟ که در این فرض و تلقی با مسئله جامعه شناختی، روبرو هستیم. و شاید طبق همین اصل، تعاریف برخی از معاصرین، که دین را به “اخلاق، عقاید و احکام” تعریف کرده اند، اشکال شود که در حقیقت دین را به عناصر اصلی پیام دین، تعریف کردند که بین دین و پیام دین فرقی بسیار خواهد بود.
3-): تفاوت بین دین با سه واژه، “تدین، منبع دینی و شریعت”، باید آشکار شود، هر چند در خیلی از موارد، تفاوتی بین اینها لحاظ نمی شود، دین، غیر از تدین به دین (ایمان) است، زیرا ایمان از احوال روحی انسان است.82 و قائم به افراد و عبارت از داشتن یک سری باورها و اعتقاد های قلبی که شدت و ضعف دارد.، و متعلق آن برای ادیان گوناگون متفاوت خواهد بود، همانطور که دین غیر از متون دینی خواهد بود و باید بینشان تمایز آشکاری برقرار کرد. چون متن دینی حالت گزارشگری از واقعیات دینی را دارد، وهمینطور با شریعت فرق دارد زیرا
شریعت گاهی به احکام عملی83 اطلاق می شود، که اخص از دین است. وگاهی هم به معنای خود دین است.84
4-): نکته قابل توجّه اینکه، تعاریف لغوی دین در مباحث علمی و دینپژوهی، مشکلی را حل نمیکند. و همچنین در تعاریف اصطلاحی، باید هدف خود را مشخّص سازیم. اگر در صدد تعریف مشترک از تمام ادیان و مذاهب هستیم، باید توجّه داشته باشیم که ارائه تعریف مشترک و جامع و مانع که تمام مصادیق موجود را (اعمّ از ادیان آسمانی و زمینی، الهی و بشری، تحریف شده و تحریف ناشده و حقّ و باطل) شامل شود، امکانپذیر نیست و فقط میتوان بر اساس نظریه شباهت خانوادگی ویتگنشتاین، ادیان را دو به دو یا چند به چند تعریف کرد، تا به صورت موجبه جزئیّه به مشترکات آنها پی برد. هر چند این نظریه نیز خالی از اشکال نیست، ولی با داشتن چنین اشکالی، نظریه ای پذیرفته شده است و تا اکنون، نظریه ای کامل تر از آن که تمام ادیان را در بر گیرد، ارایه نشده است.85
با توجه به آنچه که در حقیقت دین و سیری که داشت، گفته شد، مطلب مهمی که خیلی از جاها باعث بد فهمی برخی از نویسندگان شده، خلط این مبحث است که دین دارای مراتب گوناگونی است، و مشخص نکردن مرتبه بحث از دین، باعث اشکال و جواب های بیهوده در این حیطه شده، در اینجا لازم است تا مراحل و مراتب دین را هم توضیح بدهیم، هرچند برخی آن را دارای سه یا چهار مرحله می دانند ولی با اندکی دقت می توان گفت، دین دارای شش مرحله می باشد.86
1-): مرتبه نفس الامری و واقعی: یعنی آنچه در علم الهی و مشیّت خداوندی برای راهنمایی بشر به رستگاری وجود دارد و در لوح محفوظ به صورت حقیقتی عینی و ثابت به عنوان منبع و منشاء برای دین موجود است.
2-): مرتبه نزول یا دین مرسل: آنچه از سوی خداوند به پیامبر(ص)، فرستاده شده است. راه معتبر در کشف این مرتبه از دین، فقط بیان پیامبر(ص) و اوصیاء او است، که در اسلام کتاب و سنت به شمار می رود، این مرتبه از مراتب دین، به علت معصوم بودن پیامبر(ص) در درک وحی و مصون بودن فرشتگان وحی از خطا و اشتباه، مطابق دین نفس الامری می باشد.
3-): مرتبه ابلاغ شده: هرچند این مرحله با مرحله پیشیشن تفاوت چندانی ندارد، اما امکان دارد اموری به حضرت محمد(ص) با وحی غیر قرآنی و یا الهام برای امامان از راه علم لدنی داده شده باشد که تنها مختص به خود آنها باشد، و یا ممکن است برخی باقی مانده باشد، تا خود حضرت مهدی(عج) بیان کند. لذا این مرحله را جدا از مرحله سابق گرفتیم.
4-): مرتبه دین واصل: این مرتبه از دین، شامل احکام و معارفی است، که از راه قرآن وسنت معصومین به ما رسیده است.
5-): مرتبه دین مکشوف: این مرتبه از دین، مجموعه احکام ومعارفی است که در کتابها و رسائل ای که تفسیر قرآن و روایت ها نگارش شده.87
6-): مرتبه دین در مقام عمل (مرتبه نهادینه شده): بخشی از دین مکشوف، که مورد عمل واقع شده و اوضاع و احوال اجتماعی ویژه را پدید آورده و به صورت آیین درآمده، دین نهادینه است.
حال منظور ما از دین، دین مرتبه چهارم “دین واصل” است، زیرا فقط از راه قرآن و آن بخش از روایت های که به ما رسیده، می توان قلمرو دین را تعیین کرد، به عبارت دیگر باید توسط “دین واصل”، قلمرو “دین ابلاغ” شده را مشخص کرد.
بنابراین اگر بخواهیم با نگاه کلامی و فلسفی به چیستی دین بپردازیم، نه با رویکرد جامعهشناختی، روانشناختی، تعریف دین باید شامل تلقی جامع گرایانه، اصولی، منطبق بر واقعیت دین و در بردارنده گوهر ایمان و حاکی از واقعیتی پایدار و همسو با فطریات بشر و نیازهای اصیل و ریشهدار وی باشد، که بدین روی تعریف از دین، جدای از تعاریف ارائه شده، قابل ارائه و قابل فهم و درک است. تعریفی که در این نوشتار از دین منظور نظر ماست، چنین است:
دین، عبارت است از؛ “مجموعهای از دادههای قدسی، اعتقادی و بایدها و نبایدها که هماهنگی کامل با فطرت بشری و نیازهای ریشهای وی یافته و به وسیله عقل و منطق مورد حمایت قرار میگیرد و در صحنه عمل تضمین کننده سعادت مادی و معنوی بشر، در نشئه دنیوی و اخروی است”.
بنابراین، دین حق، اوّلاً باید آسمانی، ثانیا دارای پیام الهی و ثالثا مصون از تحریف و خطا باشد و چنین دینی در عصر حاضر، فقط در اسلام تجلّی یافته است؛ زیرا ادیان دیگر، یا آسمانی و الهی نیستند یا از متون دینی مصون از تحریف محرومند.
در این تعریف اخیر، چند خصلت واقعی دین متجلی شده که بطور خلاصه ذکر می کنیم:
1-): دربردارنده مجموعهای از رهیافتهای اعتقادی است.
2-): ناظر به واقعیت امر متعالی است.
3-): ناظر به عمل انسان است و دربردارنده عنصر تکلیف و وظیفه.
4-): این بایدها و نبایدها در متن زندگی متدینان قرارگرفته، نه در حاشیه آن.
5-):به حقیقت معنوی و جوهر قدسی، کمال توجه و عنایت را ورزیده است.
6-):از نوعی انسجام وارگی برخوردار است و آموزههای این دین، در این تعریف، گسسته از هم نیستند.
7-): قابلیت صدق دارد، یعنی قضایای آن صادق است.
8-): مقبولیت فطری دارد و آمیخته با امر عقلانی است و از جانب منطق حمایت میشود.
9-): در بردارنده تضمینی عالی، در درون جان مؤمنان و متدینان است.
فصل دوم:
انسان دینی یا دین انسانی
بعد از بحث مفاهیم و مبادی کلی، اینک نوبت به مطلب اصلی این نوشتار می رسد. در این فصل ابتداء به وجه نیاز انسان به دین ( انسانی بودن دین) می پردازیم و سپس از دینی بودن انسان سخن خواهیم گفت.
2-1-): انسان دینی:
چرائی نیاز بشر به دین (چرا باید انسان دی
نی باشد؟):
این سؤال، کلیدیترین و محوریترین مسأله در حیات بشری بوده است و هم اکنون نیز این سؤال با قوت، دقّت و شدت بیشتری مطرح است. در برخی از افکار و اندیشههایی که از جانب عدهای از ماتریالیستها و مخالفان ادیان در غرب مطرح شده، قضیه گرایش به دین، با ریشه کاویهای غلط و پیشساخته ذهنی و منطبق بر نوعی قضاوت خصمانه نسبت به دین، مورد تحلیل قرار گرفته، همچون وجود ترسی پایدار در انسان، جهلی عمیق نسبت به تحلیل پدیدههای عالم و یا فقر اقتصادی و…
ما در اینجا نمیخواهیم به تکرار آن امور بپردازیم، چه آنکه، آنها همه در ریشه یابی علل گرایش به دین هستند، که هرگز جنبه واقعی ندارد. ما در این بررسی میخواهیم به این سوال پاسخ دهیم که چرا باید بشر به دینی ایمان بیاورد و اصولاً بشر برای برآورده شدن کدام نیازش به دین رجوع می کند. این سؤال هم میتواند از درون جان انسانها برخاسته باشد و هم میتواند از ناحیه خود دین به
برای جستجو در بین هزاران پایان نامه
در موضوعات مختلف و دانلود متن کامل آنها
با فرمت ورد به سایت zusa.ir مراجعه نمایید