مقاله مدل بازاریابی رابطهمند و بازاریابی رابطهمند

Widget not in any sidebars
همکاری
همکاری اشاره به وضعیتی دارد که طرفین رابطه برای رسیدن به اهداف متقابل با یکدیگر کار میکنند.همکاری تنها نتیجه مدل بازاریابی رابطهمند است که به طور مستقیم بوسیله تعهد واعتماد تحت تأثیر قرار میگیرد.
تضاد مربوط به رابطه (تضاد کارکردی)
عداوت و دشمنی در یک رابطه ناشی از عدم توافقی است که به صورت دوستانه حل نشده و میتواند “نتایج بیمارگونه ای ” را ایجاد کند. به هر حال، زمانی که اختلاف بصورت دوستانه حل میشود؛ این چنین عدم توافقی تضاد کارکردی نامیده میشود. زیرا طرفین رابطه، از رکود و انحطاط جلوگیری میکنند و برای حل مشکل ایجاد شده یک واسطه و میانجی انتخاب میکنند که به آنها راه حل ارائه دهد. بنابراین تعارض سازنده، بهره وری در بازاریابی رابطهمند را افزایش میدهد. ارتباطات و همکاریهای گذشته باعث میشود طرفین مراوده تشخیص دهند که تضاد ایجاد شده از نوع کارکردی است یا خیر.
عدم ابهام در تصمیم گیری
عدم ابهام در تصمیم گیری اشاره میکند بر میزانی که یک طرف رابطه 1- اطلاعات کافی برای اتخاذ تصمیمات کلیدی و اساسی دارد، 2- نتایج حاصل از این تصمیم گیری را پیش بینی کند، 3- به تصمیمات اتخاذ شده اطمینان و اعتماد دارد. اعتماد، عدم اطمینان در تصمیم گیری را کاهش میدهد (Morgan,Hunt, 1994, 25-26).
مورگان و هانت، اعتماد را به عنوان متغیرهای اصلی ایجاد رابطه در نظر گرفتهاند و سایر اجزای بازاریابی رابطهمند از جمله تجربیات مثبت، وفای به عهد و… در این مدل مطرح نشده است. همانطور که در مباحث قبلی عنوان شد کارکنان در توسعه و بهبود روابط با مشتری نقش حساسی را ایفا میکنند.در حالی که در مدل مذبور به این نقش اشاره نشده است، همچنین این مدل مراحل اصلی شکل گیری رابطه را به خوبی نشان نمیدهند.
2-2-4-2- مدل من سو و اسپیس
من سو و اسپیس (Man so,Speece,2000,320)، عوامل بازاریابی رابطهمند را در چهار گروه زیر تقسیم کردهاند:
فعالیت اجتماعی (نظیر: دعوت مشتریان به شام یا نهار، ملاقاتهای رسمی با مشتریان)
فعالیت فروش (نظیر: معرفی محصولات جدید)
نظارت بر رابطه (حفظ ارتباط بین سازمان و مشتری)
تبادل اطلاعات (نظیر: ارسال انتشارات و نتایج حاصل از تحقیقات به مشتریان)
2-2-4-3- مدل سین و همکاران
سین و همکاران (2005)، بازاریابی رابطهمند را شامل شش عامل کلیدی در نظر گرفتهاند که عبارتند از:
اعتماد
اعتماد یک جزء کلیدی رابطه تجاری است؛ و مشخص کننده این مطلب که هر طرف رابطه تا چه میزان میتواند روی وعده وعیدهای طرف دیگر رابطه حساب کند. اعتماد یک متغیر مرکزی در مراودات بلند مدت است.
ایجاد پیوند
پیوند یک جزء دیگر مراوده تجاری است که بین دو طرف رابطه (خریدار و فروشنده) ایجاد میشود و در یک وضعیت یک پارچه جهت دستیابی به هدف مطلوب ایفای نقش میکند. وجود این جزء در بازاریابی رابطهمند، موجب توسعه و افزایش وفاداری مشتری میگردد و به طور مستقیم احساس تعلق به رابطه و به طور غیر مستقیم احساس تعلق به سازمان را ایجاد میکند. مطالعات انجام گرفته توسط ویلسون و مالاننی نشان میدهد که: پیوند قوی تر بین خریداران و فروشندگان باعث ایجاد تعهد بیشتر جهت حفظ رابطه میشود.
ارتباطات
عبارتست از مراودات رسمی و غیر رسمی که موجب مبادله اطلاعات معنی دار و به هنگام بین خریدار و فروشنده میگردد. آندرسون و ماروس بیان نمودهاند که ارتباطات نقش مهمی را در ایجاد اعتماد ایفا میکند. مورگان و هانت (1994) طی تحقیقاتی که انجام دادهاند تأثیر مثبت و غیر رسمی ارتباطات را بر ایجاد تعهد بین خرده فروش وفروشنده در صنعت اتومبیل بیان میکند (Sin et al,2005,187-188).
همکاری اشاره به وضعیتی دارد که طرفین رابطه برای رسیدن به اهداف متقابل با یکدیگر کار میکنند.همکاری تنها نتیجه مدل بازاریابی رابطهمند است که به طور مستقیم بوسیله تعهد واعتماد تحت تأثیر قرار میگیرد.
تضاد مربوط به رابطه (تضاد کارکردی)
عداوت و دشمنی در یک رابطه ناشی از عدم توافقی است که به صورت دوستانه حل نشده و میتواند “نتایج بیمارگونه ای ” را ایجاد کند. به هر حال، زمانی که اختلاف بصورت دوستانه حل میشود؛ این چنین عدم توافقی تضاد کارکردی نامیده میشود. زیرا طرفین رابطه، از رکود و انحطاط جلوگیری میکنند و برای حل مشکل ایجاد شده یک واسطه و میانجی انتخاب میکنند که به آنها راه حل ارائه دهد. بنابراین تعارض سازنده، بهره وری در بازاریابی رابطهمند را افزایش میدهد. ارتباطات و همکاریهای گذشته باعث میشود طرفین مراوده تشخیص دهند که تضاد ایجاد شده از نوع کارکردی است یا خیر.
عدم ابهام در تصمیم گیری
عدم ابهام در تصمیم گیری اشاره میکند بر میزانی که یک طرف رابطه 1- اطلاعات کافی برای اتخاذ تصمیمات کلیدی و اساسی دارد، 2- نتایج حاصل از این تصمیم گیری را پیش بینی کند، 3- به تصمیمات اتخاذ شده اطمینان و اعتماد دارد. اعتماد، عدم اطمینان در تصمیم گیری را کاهش میدهد (Morgan,Hunt, 1994, 25-26).
مورگان و هانت، اعتماد را به عنوان متغیرهای اصلی ایجاد رابطه در نظر گرفتهاند و سایر اجزای بازاریابی رابطهمند از جمله تجربیات مثبت، وفای به عهد و… در این مدل مطرح نشده است. همانطور که در مباحث قبلی عنوان شد کارکنان در توسعه و بهبود روابط با مشتری نقش حساسی را ایفا میکنند.در حالی که در مدل مذبور به این نقش اشاره نشده است، همچنین این مدل مراحل اصلی شکل گیری رابطه را به خوبی نشان نمیدهند.
2-2-4-2- مدل من سو و اسپیس
من سو و اسپیس (Man so,Speece,2000,320)، عوامل بازاریابی رابطهمند را در چهار گروه زیر تقسیم کردهاند:
فعالیت اجتماعی (نظیر: دعوت مشتریان به شام یا نهار، ملاقاتهای رسمی با مشتریان)
فعالیت فروش (نظیر: معرفی محصولات جدید)
نظارت بر رابطه (حفظ ارتباط بین سازمان و مشتری)
تبادل اطلاعات (نظیر: ارسال انتشارات و نتایج حاصل از تحقیقات به مشتریان)
2-2-4-3- مدل سین و همکاران
سین و همکاران (2005)، بازاریابی رابطهمند را شامل شش عامل کلیدی در نظر گرفتهاند که عبارتند از:
اعتماد
اعتماد یک جزء کلیدی رابطه تجاری است؛ و مشخص کننده این مطلب که هر طرف رابطه تا چه میزان میتواند روی وعده وعیدهای طرف دیگر رابطه حساب کند. اعتماد یک متغیر مرکزی در مراودات بلند مدت است.
ایجاد پیوند
پیوند یک جزء دیگر مراوده تجاری است که بین دو طرف رابطه (خریدار و فروشنده) ایجاد میشود و در یک وضعیت یک پارچه جهت دستیابی به هدف مطلوب ایفای نقش میکند. وجود این جزء در بازاریابی رابطهمند، موجب توسعه و افزایش وفاداری مشتری میگردد و به طور مستقیم احساس تعلق به رابطه و به طور غیر مستقیم احساس تعلق به سازمان را ایجاد میکند. مطالعات انجام گرفته توسط ویلسون و مالاننی نشان میدهد که: پیوند قوی تر بین خریداران و فروشندگان باعث ایجاد تعهد بیشتر جهت حفظ رابطه میشود.
ارتباطات
عبارتست از مراودات رسمی و غیر رسمی که موجب مبادله اطلاعات معنی دار و به هنگام بین خریدار و فروشنده میگردد. آندرسون و ماروس بیان نمودهاند که ارتباطات نقش مهمی را در ایجاد اعتماد ایفا میکند. مورگان و هانت (1994) طی تحقیقاتی که انجام دادهاند تأثیر مثبت و غیر رسمی ارتباطات را بر ایجاد تعهد بین خرده فروش وفروشنده در صنعت اتومبیل بیان میکند (Sin et al,2005,187-188).