پیتافی و روماست[۵۳] (۲۰۰۳)، به تعیین قیمت کارای آبهای زیر زمینی و سرمایه گذاری های حفاظتی در آبریزها پرداختند که به منظور دستیابی به اهداف مطالعه خود، از روش برنامه ریزی خطی استفاده نمودند.
آبرنتی و همکاران[۵۴] (۲۰۰۰)، در دره نیجر متوسط قیمت آب را از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ برای کشت برنج معادل ۱۲۴ دلار به ازای هر هکتار در هر فصل محاسبه و بیان کردند که در این کشور قیمت آب حتی با نرخ بسیار بالای جمع آوری حق آبه ها نیز نمی تواند کل هزینه های تامین آب را پوشش دهد.
در تحقیق کالاخن و یو[۵۵] (۲۰۰۰)، ارزش آب برای مصارف صنعتی را با استفاده از توابع تقاضای آب و توابع هزینه کل شرکت ها تخمین زده است. نتایج تخمین ها نشان می دهد که ارزش بهره وری نهایی آب برای صنعت به طور متوسط ۲۰۵ یوان بر مترمکعب است. همچنین متوسط کشش قیمتی تقاضای آب صنعتی حدود ۱/۰ است که نشان می دهد قیمت گذاری اهرمی مناسب برای دولت چین به منظور استفاده کارا از آب می باشد.
هوک و تیلور[۵۶] (۲۰۰۰)، در مطالعهی خود ضمن تقسیمبندی زمینهای کشاورزی به پنج گروه، با به کارگیری برنامهریزی خطی، قیمت سایهای آبهای سطحی را برای کشت یونجه در هر گروه به دست آوردند. نتایج این پژوهش، دامنهی قیمت سایهای را بین ۳۸/۴ و ۴۴/۱۵ دلار (ایکر- فوت) تعیین نمود.
آب های زیرزمینی در نیجریه توسط آچاریا و باربیر[۵۷] (۲۰۰۰) با استفاده از روش تابع تولید ارزش گذاری گردید. در این مطالعه برای دو محصول گندم و سبزیجات، توابع تولید خطی و غیر خطی با استفاده از نهاده های نیروی کار، زمین، بذر، کود و آب تخمین زده شد. با توجه به معیارهای F و R2 تعداد ضرایب معنی دار و تعداد پارامترهای کم تر، تابع تولید غیر خطی انتخاب شد. سپس با محاسبه ارزش تولید نهایی، ارزش آب به دست آمد.
جان گریگوری[۵۸] (۱۹۹۹)، در مطالعه خود در کشور آمریکا به این نتیجه رسیدند که ارزش آب بستگی به نوع زمین کشاورزی دارد و ارزش هر ایکر- فوت آب مصرفی در زمین کلاس یک برابر ۴۴دلار و در زمین کلاس ۵ برابر ۹ دلار است.
۲-۱۰- جمع بندی
در این فصل ضمن معرفی بازار آب، ویژگیهای آن بر شمرده شد. از سوی دیگر، بیان نقش آب در کشاورزی، مدیریت تقاضای آب و ابزارهای آن، قیمتگذاری آب آبیاری و اثرات آن بر مصرف و در نهایت روشهای قیمتگذاری آب آبیاری و تعیین ارزش اقتصادی این نهاده از دیگر موارد مورد توجه در این بخش است. همچنین، با بررسی مطالعات داخلی و خارجی مرتبط چارچوب اصلی مدنظر در روششناسی و متغیرهای اصلی مورد استفاده تعیین شد. با بهرهگیری از مبانی نظری ارائه شده و تجربه موجود در مطالعات پیشین، در فصل بعد روششناسی مورد استفاده در این پژوهش معرفی میشود.
فصل سوم
مواد و روشها
۳-۱- مقدمه
هدف اصلی در این پژوهش محاسبه ی ارزش اقتصادی آب آبیاری است، این کار به وسیله محاسبه ی ارزش بهره وری نهایی نهاده آب صورت می گیرد. بدین منظور ابتدا فرمهای تابعی مورد استفاده در برازش تابع تولید برنج دانه بلند مرغوب در منطقه فومنات را معرفی کرده و ویژگی های هر یک را بر می شماریم. همچنین، با استخراج تابع تقاضای آب میزان حساسیت تقاضای آب به قیمت یا همان کشش قیمتی آب به دست می آید. در آخرین بخش این فصل نیز جامعه آماری، نمونه و روش نمونه گیری این پژوهش ارائه می شود.
۳-۲- تابع تولید
فرض کنید بتوان تکنولوژی یک واحد تولیدی برنج دانه بلند مرغوب در ناحیه فومنات را که از n نهاده ی تولید استفاده می کند، توسط تابع تولید F که حداکثر تولید Y، را در طول یک زمان مشخص نشان می دهد به صورت زیر ارائه نمود:
که در آن، بردار مقادیر نهاده های تولید است. این عبارت متناظر با مجموعه ی امکانات تولید Y(مجموعه تمامی ترکیب های ممکن نهاده ها و محصول) است[۵۹]. معمولاً فرض می شود که مجموعه امکانات تولید یک مجموعه منظم است، یعنی مجموعه ای غیر تهی، یکنواخت، بسته، محدب و مشتق پذیر است و همین طور فرض می شود، موقعی که سود به حداکثر می رسد تابع تولید دو بار مشتق پذیر، اکیداً شبه مقعر و هموتتیک می باشد[۶۰]. چامبرز به صورت مشخص دو شرط یکنوایی و ضرورت را نیز جزء خصوصیات تابع تولید می داند.
۳-۳- توابع تولید مهم در کشاورزی
انواع مختلف از فرمهای تابعی تولید وجود دارد که در این جا به توضیح خصوصیات برخی از اشکال آن پرداخته می شود که در مطالعات تجربی در زمینه کشاورزی بارها مورد استفاده قرار گرفته اند.
۳-۳-۱- تابع تولید کاب- داگلاس[۶۱]
یکی از معروف ترین توابع تولید که از گذشته های دور مورد استفاده قرار گرفته است، تابع کاب- داگلاس می باشد. شکل کلی تابع تولید فوق که گاهی اوقات به آن تابع تولید توانی نیز می گویند، به صورت زیر است:
که در آن، Y مقدار محصول (شلتوک)، Xi مقدار نهاده i ام و نیز پارامتر کارایی می باشد. فرم لگاریتمی آن نیز به قرار زیر است:
دانلود کامل پایان نامه در سایت pifo.ir موجود است. |
در روش های غیرپارامتری ارزش اقتصادی آب کشاورزی با استفاده از تکنیک های ریاضی و محاسباتی در چارچوب نظریه های اقتصادی برآورد می شود. روش های غیر پارامتری بر مبنای محاسبات حسابداری و بودجه بندی مزرعه ای و یا تکنیک های ریاضی مانند برنامه ریزی خطی است که در آن ها با تعیین یک تابع هدف که نسبت به تعدادی قید حداکثر و یا حداقل می شود استوار هستند. روش های غیر پارامتری تعیین ارزش اقتصادی آب خود به انواع زیر تقسیم می شود.
الف- روش نرخ گذاری حاشیه ای
در این روش به منظور تعیین ارزش اقتصادی آب ابتدا هزینه تمام نهاده های تولیدی به چر نهاده آب محاسبه و از ارزش کل تولید کسر می شود. هزینه نهاده ها از مجموع حاصل ضرب مصرف هر نهاده در ارزش تولید نهایی هر کدام به دست می آید. ارزش کل تولید از حاصل ضرب قیمت محصول یا محصولات در مقادیر آن ها حاصل می شود. آن گاه ارزش باقیمانده بر مقدار مصرف نهاده ی آب (حجم آب مصرفی) تقسیم می شود تا برآوردی از قیمت هر واحد نهاده آب به دست آید. با توجه به این تعریف رابطه زیر نحوه تعیین نرخ آب با روش نرخ گذاری حاشیه ای را بیان می کند:
در روابط فوق، TVP ارزش کل محصول تولیدی و MVPi ارزش تولید نهایی نهاده iام، Xi مقدار مصرف نهاده iام، MVPw و W به ترتیب ارزش تولید نهایی و مقدار مصرف آب در تولید محصول، V ارزش کل آب مصرفی، Pw نیز ارزش هر واحد نهاده آب را نشان می دهد. همچنین، N تعداد نهاده های به کار گرفته شده غیر از آب در تولید محصول است.
در روش قیمت گذاری حاشیه ای فرض بر وجود بازار رقابت کامل برای کلیه نهاده ها به جز نهاده آب می باشد و در آن قیمت کلیه نهاده های تولیدی به جز آب برابر ارزش تولید نهایی آن در نظر گرفته می شود. از طرف دیگر شرط همگنی و بازده ثابت نسبت به مقیاس بر ساختار تولید محصول حاکم است. بنابراین نظریه اولر در خصوص توابع همگن در این جا نیز حاکم می باشد به طوری که هر نهاده تولیدی سهم خود را از ارزش کل تولید به گونه ای دریافت می دارد که کل تولید بین نهاده های مختلف توزیع می گردد. گرچه قیود فوق شروطی هستند که احتمال نقض آن ها در دنیای واقع وجود دارد، لیکن از این روش می توان برآوردی از ارزش آب را در تولید یک محصول و یا مجموعه ای از محصولات به دست آورد.
ب- روش بودجه بندی
یکی دیگر از روش های غیر پارامتری تعیین ارزش آب روش بودجه بندی می باشد. در این روش ارزش خالص محصول به ازای هر واحد آب مصرف شده محاسبه می گردد و به عنوان ارزش آب محسوب می شود. در این روش تخمین ارزش آب بدین گونه است که برای هر ناحیه در دو حالت با پروژه و بدون پروژه بودجه بندی تولید صورت می گیرد. به عبارت دیگر درآمد ها و هزینه های تولیدی در هر یک از دو حالت محاسبه می شود. در بخش درآمد ها ارزش عملکرد مورد انتظار محصول تولیدی بدون پروژه (کشت دیم) و با پروژه (کشت آبی) محاسبه می شود و تفاوت بین درآمد ها در دو حالت برآورد می گردد. در بخش هزینه ها کلیه هزینه ها به جز هزینه ی آب محاسبه می شود. در هر مورد درآمد خالص از کسر هزینه های مربوطه از درآمدها (ارزش کل محصول) به دست آورده می شود. پس درآمد خالص حاصل از مصرف آب از تفاوت درآمدهای خالص در دو حالت با و بدون پروژه به دست می آید. در نهایت درآمد خالص محاسبه شده از این طریق بر میزان آب مصرف شده برای تولید محصولات تقسیم شده و نتیجه به عنوان ارزش آب از دیدگاه مصرف کننده آب یعنی تولید کننده محصولات مربوطه منظور می گردد.
با به کارگیری روش فوق و محاسبه ارزش اقتصادی آب برای هر یک از محصولا کشت شده و با در نظر گرفتن الگوی کشت هر منطقه، می توان متوسط وزنی ارزش اقتصادی آب (آب بها) را برای هر یک از نواحی تحت پوشش طرح برآورد نمود. در این روش سهم هر یک از محصولات از مجموع سطح زیر کشت منطقه به عنوان وزن محسوب می شود.
ج- روش برنامه ریزی خطی
برنامه ریزی خطی از دیگر روش های غیر پارامتری است که با استفاده از آن می توان ارزش اقتصادی (قیمت سایه ای) آب کشاورزی را به دست آورد. در این روش یک تابع هدف تبیین می شود که نسبت به محدودیت حجم آب قابل دسترس در کنار محدودیت های دیگر حداکثر می گردد. به عبارت دیگر یک مدل برنامه ریزی خطی تبیین می گردد که در آن سود ناخالص (بازده برنامه ای) حاصل از فعالیت های مختلف زراعی و باغی به عنوان هدف برنامه نسبت به قیودی از جمله محدودیت حجم آب حداکثر شود. در این روش با تغییر قیمت آب، تغییر در مقدار آب مصرف شده برآورد می گردد و در نتیجه یک رابطه قیمت- مقدار برای آب کشاورزی منطبق با الگوهای مختلف کشت بهینه حاصل می شود. از آن جا که در این روش تغییرات جزئی در قیمت آب منجر به تغییر در مقدار تقاضا (مصرف) آب نمی گردد و بیان دیگر در دامنه ای از تغییرات قیمت مقدار تقاضا برای آب ثابت می ماند لذا رابطه قیمت- مقدار یا تابع تقاضای آب شکل پله ای به خود می گیرد. نحوه دستیابی یه قیمت نهاده آب و برآورد تقاضا برای این نهاده به صورت ذیل خلاصه می گردد.
ابتدا تابع هدف به صورت ذیل تبیین می شود:
سپس قیودی که در چارچوب آن تابع فوق قابل تامین است به شکل زیر مشخص می شود:
در الگوی فوق، تعداد نهاده های مصرف شده در تولید را نشان می دهد. در الگوی اجزا روابط به شرح ذیل می باشد:
برای تعیین قیمت سایه ای آب کشاورزی الگوی تبیین شده فوق با قیمت های فعلی (رایج) آب و محدودیت حداکثر آب قابل دسترس حل می گردد. فرض کنید در قیمت رایج همه آب قابل دسترس مصرف شود. آن گاه قیمت آب به تدریج افزایش داده می شود تا به نقطه ای برسد که از آن مرحله به بعد بخشی از آب مصرف نشود. به عبارت دیگر مقدار عرضه یا منبع بیشتر از مقدار تقاضا گردد. قیمتی که در این نقطه به دست می آید به عنوان قیمت سایه ای (قیمت ذاتی) آب تلقی می گردد. این قیمت، ارزش آب را برای سطح معینی از مصرف آب نشان می دهد. لذا یک نقطه بر روی منحنی تقاضای آب می باشد.
۲-۷-۱-۲- روش های پارامتری (اقتصاد سنجی)
منبع فایل کامل این پایان نامه این سایت pipaf.ir است |
در این رابطه، ارزش تولید کرانه ای (ارزش اقتصادی) آب ارسالی در محل منبع اصلی (سد) است.
برای تخمین ارزش (قیمت) آب در رویکرد تابع تولید و پس از برآورد تابع برای هر یک از محصولات به سه طریق می توان عمل نمود:
برآورد ارزش اقتصادی آب مصرفی در یک محصول برای تولید کنندگان مختلف محصول با استفاده از رابطه (۲-۷) در میانگین مصرف سایر نهاده ها،
برآورد ارزش اقتصادی آب مصرفی در یک محصول برای هر یک از تولید کنندگان مختلف (با استفاده از رابطه (۲-۷) و محاسبه ی یک میانگین قیمت.
محاسبه ی ارزش اقتصادی آب برای مصرف کنندگان کارآمد و مصرف کنندگان ناکارآمد به صورت جداگانه و تعیین قیمت آب بر اساس ارزش اقتصادی این نهاده برای گروه کارآمد.
طبعاً روش سوم در قیمت گذاری آب مصرف این نهاده را برای تولید کنندگان کارآمد محصولات مقرون به صرفه می نماید و دیگر تولیدکنندگان را نیز تشویق به افزایش کارایی در مصرف سایر نهاده ها می کند. بنابراین چنان چه افزایش بهره وری آب مورد توجه باشد رویکرد سوم مناسب ترین خواهد بود.
برای تعیین ارزش اقتصادی آب به روش سوم ابتدا می بایست تابع تولید مرزی برآورد شود و کارایی زارعین مصرف کننده آب تعیین گردد. سپس با به کار گیری رابطه (۲-۷) ارزش اقتصادی آب در سطح مصرف سایر نهاده ها برای زارعین با کارایی های مختلف محاسبه گردد و ارزش به دست آمده برای کارآمدترین زارع ملاک قیمت گذاری قرار گیرد. در این راستا می توان از تابع تولید برآورد شده (۲-۴) استفاده نموده و تابع تولید مرزی را به روش حداقل مربعات تصحیح شده[۲۷] برآورد کرد.
بر ای برآورد تابع تولید مرزی به روش COLS جمله عرض از مبدا حاصل از تابع تولید (۲-۴) طوری تصحیح می شود که هیچ یک از مشاهدات در بالای تابع مرزی قرار نگیرد. در حقیقت معادله رگرسیون (۲-۴) به اندازه ای به سمت بالا منتقل می شود که هیچ یک از جملات اخلال مثبت نباشند. این کار با جمع کردن جمله عرض از مبدا تابع تولید (۲-۴) با بزرگترین جمله خطای مثبت انجام پذیر است (ریچموند[۲۸]، ۱۹۷۵). با برآورد تابع تولید مرزی و محاسبه نسبت مقدار تولید حاصل از برآوردهای OLS به مقدار تولید حاصل از برآوردهای COLS کارایی کشاورزان به دست می اید. در این روش برای محاسبه ی کارایی مقدار تولید هر کشاورز نسبت به مقدار تولید زارع کاراتر (زارعی که بیشترین مقدار تولید را از مقدار مشخصی از نهاده ها به دست آورده است) سنجیده می شود. پس از آن ارزش آب برای کاراترین و ناکاراترین زارع نیز مشخص می شود.
۲-۷-۱-۲-۲- برآورد ارزش اقتصادی آب با استفاده از تابع سود مقید
از دیدگاه نظریه های اقتصاد تولید ارزش اقتصادی (ارزش کرانه ای) هر واحد نهاده ثابت یا شبه ثابت (در این جا آب) برابر با مقدار سودی است که با افزودن یک واحد بر نهاده ثابت به سود کل اضافه می شود (چمبرز، ۱۹۸۸). بر همین اساس به جای برآورد تابع تولید و محاسبه ی ارزش تولید نهایی نهاده مورد نظر به عنوان ارزش اقتصادی این نهاده به طور مستقیم می توان تابع سود مقید را برآورد کرد و تاثیر تغییر در مقدار مصرف نهاده ثابت و یا شبه ثابت (آب) را بر سود بنگاه محاسبه نمود.
رابطه (۲-۱۲) سود بنگاه یا واحد تولیدی در کوتاه مدت را که حاصل تفاضل هزینه نهاده های متغیر از ارزش محصول تولیدی می باشد نشان می دهد:
که در آن سود واحد تولیدی، بردار قیمت های محصولات تولیدی، بردار قیمت های نهاده های متغیر و بردار مقادیر مصرف نهاده های شبه ثابت می باشد.
با حداکثر سازی رابطه سود مقید به صورت رابطه ضمنی (۲-۱۳) به دست می آید:
در رابطه فوق، سود تابعی از قیمت های نهاده ها و محصول و همچنین مقدار نهاده شبه ثابت می باشد. بنابر اصل هاتلینگ چنان چه از تابع سود مقید نسبت به قیمت های محصول و نهاده ها مشتق جزئی گرفته شود و به ترتیب توابع عرضه محصول و تقاضای نهاده ها حاصل می شود. به علاوه چنان چه از تابع سود مقید نسبت به مقدار مصرف نهاده شبه ثابت مشتق جزئی گرفته شود ارزش اقتصادی نهاده شبه ثابت به دست می آید (چمبرز، ۱۹۸۸)، یعنی:
(۲-۱۴) |
|
منبع فایل کامل این پایان نامه این سایت pipaf.ir است |
در این فصل جایگاه آب و راندمان مصرف آب در بخش کشاورزی را بیان کرده و سپس به معرفی بازار آب و خصوصیات آن و تفاوت آن با سایر بازارها می پردازیم. در ادامه مدیریت تقاضای آب را توضیح داده و ابزارهای آن معرفی می کنیم. پس از آن قیمت گذاری آب و اثرات آن بر مصرف آب و روش های قیمت گذاری آب را مطرح می کنیم. در بخش دوم این فصل به برخی مطالعات داخلی و خارجی انجام شده در این زمینه اشاره می کنیم.
۲-۲- نقش آب در کشاورزی
یکی از عوامل اصلی و محدودکننده توسعه بخش کشاورزی ایران نهاده آب می باشد. در صورتی که محدودیت آب وجود نداشت ۳۰ تا ۵۰ میلیون هکتار از اراضی کشور قابل کشت و زرع می بود. بخش آب یکی از بخش های زیربنایی و اساسی کشور می باشد که می تواند به عنوان موتور رشد در اقتصاد عمل کند و باعث رشد سایر بخش ها به خصوص بخش کشاورزی و فعالیت های وابسته به آب گردد، به طوری که هر واحد سرمایه گذاری (یک میلیون ریال در سال ۱۳۷۸) در بخش آب باعث ۰۲۹/۰ نفر اشتغال مستقیم و غیر مستقیم می شود. همچنین، محاسبه ی پیوند های پسین و پیشین نشان می دهد که بخش آب از لحاظ پیوندهای پسین در رتبه ی یازدهم و از لحاظ پیوندهای پیشین در رتبه ی ششم می باشد که گویایی این مطلب است که بخش آب یکی از بخش های کلیدی اقتصاد است که برای رشد سایر بخش های اقتصاد باید توجه ویژه ای به این بخش نمود. نتایج بررسی رشد بخش ها نشان می دهد که برای مهیا کردن رشد شش درصدی بخش کشاورزی، بخش آب بایستی ۶۸/۰ درصد رشد نماید. یعنی برای اینکه این بخش شش درصد رشد نماید نیاز به ۵۵۸ میلیون مترمکعب آب اضافی می باشد[۱۳].
۲-۳- راندمان مصرف آب در بخش کشاورزی
ایران در مقایسه با کشورهای در حال توسعه بیشترین مصرف آب را در بخش کشاورزی دارد و کمترین راندمان کشاورزی نیز مربوط به ایران است. راندمان آبیاری در بخش کشاورزی در کشور به طور متوسط ۳۸ درصد است. متاسفانه قوانین کشور به گونهای است که حمایتهای لازم از مصرف بهینه آب صورت نمیگیرد. در شمال کشور متوسط قطعات کشاورزی به ۴/۰ هکتار رسیدهاند در حالی که متراژ اراضی کشاورزی که میتوانند مفید باشند و از لحاظ نوع تولید بهینه باشند، متفاوت است. مثلاً، برای کشت برنج نیاز به حداقل دو هکتار زمین است اما در حال حاضر اندازه اراضی کشاورزی در کشور به زیر یک هکتار رسیدهاند[۱۴].
طی چند دهه گذشته، توسعه بهره برداری از منابع آب زیرزمینی سبب شده است که در اغلب سفره های آب زیرزمینی، حالت بحرانی به وجود آید و از طرفی به دلایل مختلفی همچون نبود شبکه های آبیاری و زهکشی، ضعف مدیریت بهره برداری و نگهداری از تاسیسات آبی، بالا بودن تلفات آب در مراحل انتقال، توزیع و مصرف سبب گردیده که بهره برداری مطلوبی از منابع آب در طرح های توسعه منابع آب سطحی به عمل نیاید.
از حدود ۳۷ میلیون هکتار اراضی مستعد کشاورزی، ۱۸ میلیون هکتار زیر کشت می باشد که از این بخش حدود ۰۵/۸ میلیون هکتار زیر کشت آبی می باشد، یعنی حدود ۱۰۳۰۰ مترمکعب آب به ازاء هر هکتار کشت آبی مصرف می گردد و این امر بیانگر راندمان پایین مصرف آب در سطح کشور می باشد و به این منظور با اعمال مدیریت صحیح مصرف آب، جلوگیری از تلفات آب در مزارع، تشویق کشاورزان به اصلاح، بهبود و ایجاد شبکه های آبیاری مدرن و در نهایت بهره برداری از منابع کشاورزی با کارآیی و راندمان آبیاری بالا می توان به توسعه کشاورزی پایدار در کشور امیدوار بود[۱۵].
۲-۴- بازار آب
به طور کلی بازار فضایی است که در آن تقابلات عرضه و تقاضا انجام گرفته و کالاها، خدمات و منابع تولیدی خرید و فروش شده و قیمت آن ها مشخص می گردد. برای هر کالا، نهاده و یا خدمت، بازاری وجود دارد که در آن رفتار عرضه کنندگان و تقاضا کنندگان در تعامل قرار می گیرد. هر بازار دو رکن اساسی به نام عرضه و تقاضا دارد که عمدتاً بیانگر تصمیم های عرضه کنندگان و تقاضا کنندگان در آن بازار است. بنابراین شناسایی متقاضیان و عرضه کنندگان و خصوصیات آن ها در تشکیل نوع بازار مهم است.
با توجه به ماهیت آب، دو نوع تقاضا برای آن وجود دارد. یکی تقاضا برای آب به عنوان یک کالای نهایی و دیگری به عنوان یک نهاده یا کالای واسطه ی تولیدی که شکل گیری قیمت در دو حالت فوق متفاوت است. آب به عنوان کالای نهایی بیشتر موارد استفاده خانگی و تفریحی است که تصمیم گیری برای تقاضای آن بر مبنای ملاک های مطلوبیت می باشد. یعنی مصرف کننده با توجه به میزان مطلوبیتی که این کالا به عنوان یکی از کالاهای مجموعه سبد مصرفی برایش ایجاد می کند و در چارچوب درآمد خود مقدار تقاضای خود را از آب مشخص می کند. اما آب به عنوان یک کالای واسطه یا نهاده تولیدی بیشتر موارد استفاده صنعتی و کشاورزی دارد که تصمیم گیری برای میزان مصرف و تقاضای آن بر مبنای ملاک های بهره وری این نهاده در جریان تولید می باشد. در این جا میزان تقاضا برای آب در کنار سایر نهاده های تولیدی توسط صاحبان بنگاه های تولیدی به گونه ای تعیین می شود که با توجه به بهره وری نهایی آب در تولید محصول سود بنگاه (مزرعه) حداکثر شود و یا در مواردی که محدودیت های اعتباری وجود دارد هزینه او حداقل گردد. در این حالت طبعاً تقاضا برای نهاده آب متاثر از تقاضا برای کالایی است که آب در تولید آن به کار رفته است. ارزشی را که متقاضی آب حاضر است بپردازد متاثر از ارزش کالای تولیدی می باشد. بنابراین ماهیت تقاضا برای آب در این دو نوع مصرف متفاوت است و هرکدام بازار مخصوص به خود را دارند و عوامل متفاوتی بر تعیین ارزش آن در هر مورد اثر می گذارند. بر همین اساس برای پی بردن به نحوهی شکل گیری قیمت و کارایی آن شناخت نیروهای عمل کننده در هر بازار و محدودیت های موجود و از جمله قوانین و مقررات حاکم بر آن مهم و ضروری می باشد. به عبارت دیگر نوع بازار و ساختار حاکم بر آن در تعیین قیمت و کارایی آن حائز اهمیت است. با توجه به این که در مطالعه حاضر آب به عنوان یک نهاده در تولید محصولات کشاورزی مورد توجه می باشد لذا مباحث مربوط به بازار هم به این نوع مقوله محدود می شود.
۲-۴-۱- ویژگی های بازار آب
عرضه آب و نهاده هایی مانند برق و گاز ویژگی های مشترکی دارند که آن ها را از بازار سایر کالاها متمایز می کند:
الف) عرضه ی این نهاده نیازمند سرمایه گذاری ها و احداث تجهیزاتی است که هزینه ی اولیه آن ها بسیار زیاد است و معمولا از توان یک بنگاه متعارف خارج است. برعکس پس از احداث هزینه خدمات رسانی یا دادن انشعاب و حق استفاده به مصرف کنندگان جدید بسیار ناچیز است. به عبارت دیگر هزینه ثابت تاسیسات آبی بسیار زیاد و هزینه کرانه ای آب رسانی به طور نسبی اندک می باشد. این پدیده زمینه را برای انحصار عرضه ی آب فراهم می آورد. به همین علت عرضه ی آب در اقتصاد های مختلف یا در انحصار بخش عمومی است و یا در انحصار شرکت های بزرگ خصوصی تحت نظارت بخش عمومی می باشد.
ب) از دیگر ویژگی های بازار آب کوچک، پراکنده و محلی بودن آن است. این خصوصیت ناشی از بالا بودن هزینه های انتقال آب کشاورزی است که موجب می شود فقط تعداد محدودی از کشاورزان منطقه که زمین هایشان در مجاورت هم قرار دارد، بتوانند در بازار شرکت کنند. به عبارت دیگر دادو ستد در این بازارها شامل زارعینی می شود که آب سطحی یا زیرزمینی خود را در یک دوره از زمان (فصل کشت) به زارع (مزرعه) همسایه خود می فروشد. چون اکثر این بازارها محلی و غیررسمی هستند، لذا قیمتی که در آن ها تعیین می گردد، یکسان نیست و بر اساس عرف و قراردادهای محلی است که برای هر منطقه (روستایی) این عرف و قراردادها متفاوت می باشد.
ج) ویژگی دیگر بازار آب سهولت اعمال تبعیض میان متقاضیان و فروختن آب به قیمت های مختلف است. از آن جا که جابجایی آب بدون استفاده از شبکه های انتقال دشوار و پرهزینه است، گروهی از مصرف کنندگان که آب را ارزان تر می خرند، نمی توانند آن را به گروهی دیگر به قیمت بیشتر ولی کمتر از نرخ بنگاه اصلی بفروشند و یا حتی چون هزینه های ذخیره سازی آب برای زارعین جزء بسیار بالاست، برای خیلی از زارعین مقدور نیست و یا مقرون به صرفه نیست که آب را در ایام پرآبی ذخیره و در مواقع کم آبی مصرف کنند. از این ویژگی ها، بنگاه های منحصر به فرد بهره می برند و به گروه های مختلف با توجه به شدت نیاز و کشش تقاضای آن ها در زمان های مختلف، آب را با قیمت های مختلف می فروشند تا کلیه اضافه رفاهی را که از مصرف آب عاید مصرف کنندگان می شود تا حد امکان به خود انتقال دهند
آن چه مسلم است و با توجه به خصوصیاتی که برای آب ذکر شد، بازار آب، یک بازار رقابت کامل نیست و خود به خود قیمتی که در آن تعیین می شود، کارآمد نمی باشد. بنابراین اتکای کامل و تمام به بازار برای تعیین ارزش آب خالی از اشکال نیست بلکه نوعی مداخله برای اصلاح قیمت و به منظور افزایش کارایی آن ضروری و مطلوب می باشد[۱۶].
۲-۴-۲- تقاضای نهادهی آب در کشاورزی
تقاضای نهاده آب عبارت است از رابطه ی یک به یک میان قیمت آب و حداکثر میزان آبی که در قیمت های گوناگون کشاورزان خریداری می کنند به شرط آن که ارزش نهاده های جانشین و مکمل آب و ارزش یا میزان محصولی که با آب تولید می شود ثابت باشند. اگر تقاضای آب توسط بیشینه کردن تابع سود کشاورز به دست آمده باشد، ارزش محصول بر تقاضای آب موثر است و اگر از طریق کمینه کردن هزینه ی تولید برای مقدار معینی محصول استخراج شده باشد، همان مقدار محصول بر تقاضای مشتق آب موثر است، یعنی هر چه قیمت محصول در بازار بالا رود و یا تقاضا برای مقدار خرید آن افزایش یابد، مقدار تقاضای کشاورز برای آب نیز افزایش می یابد.
رابطه ی قیمت کالا یا نهاده با مقدار تقاضای آن یک رابطه همبستگی مانند میزان باران و درجه حرارت هوا نیست، بلکه یک رابطه یک به یک است؛ یعنی پیوسته به ازاء هر قیمت، تقاضا یک مقدار معین و مشخص است؛ اگر ارزش آب تغییر کند و سپس به همان قیمت اولیه برگردد مقدار تقاضا نیز دقیقاً با همان مقدار اولیه برابر خواهد شد.
رابطه ی ارزش آب با مقدار تقاضای آن معکوس است؛ در مقایسه ی رابطه ی در پیش گفته شده با تقاضای دیگر نهاده ها و حتی محصول، اقتصاددانان آن را به صورت درصد بیان می کنند تا اثر واحد اندازه گیری مقدار و قیمت را حذف کرده و از سویی رابطه ها قابل مقایسه شوند.
نسبت درصد تغییرات میزان تقاضای آب را به درصد تغییرات ارزش آب کشش قیمت آب می نامند؛ به نحوی که اگر مقدار این کشش منفی ۵/۰ باشد، یک درصد افزایش در قیمت آب موجب می شود که ۵/۰ درصد مقدار تقاضای آن کاهش یابد، این کشش قیمت را می توان میان میزان تقاضای آب و قیمت نهاده های جانشین و مکمل آن بیان کرد، در این صورت آن را کشش متقابل می نامند؛ اگر کشش متقابل زمین و آب منفی یک باشد، کاهش یک درصد در قیمت زمین باعث افزایش یک درصد در مقدار تقاضای آب می شود. همین طور اگر کشش آب نسبت به قیمت محصول هندوانه دو باشد، افزایش یک درصد در قیمت هندوانه موجب ازدیاد دو درصدی از مقدار تقاضای آب خواهد شد.
گفتنی است در قیمت های گوناگون آب، تقاضای آن متفاوت است، کشش قیمت تقاضای آب نیز در این صورت متفاوت خواهد بود، برای نمونه هنگامی که آب گران است کشش آن متفاوت از زمانی است که آب ارزان است؛ این کشش در قیمت یا نقطه ها ی متغیر از تابع تقاضا کشش نقطه ای نامیده می شود؛ کشش در تابع تقاضای کالاها و نهاده ها، در قیمت وسط یا نقطه ی وسط تابع تقاضا، برابر واحد است.
در قیمت های بالاتر قدرمطلق کشش قیمت بزرگ تر از یک و در قیمت های پایین تر قدرمطلق آن کوچک تر از یک است؛ بنابراین درهنگام گرانی آب قدر مطلق کشش قیمت تقاضای آن بیشتر از یک بوده و اگر فروشندگان آب قیمت آن را یک درصد کاهش دهند، میزان تقاضای آن بیشتر از یک درصد افزایش می یابد و در نتیجه درآمد کل فرشندگان آب بیشتر از یک درصد بالا می رود؛ از سوی دیگر اگر قدرمطلق کشش قیمت آب کمتر از یک باشد و تمام فروشندگان آب قیمت آن را یک درصد پایین بیاورند، میزان تقاضای آب کمتر از یک درصد بالا می رود و در نتیجه درآمد آنها در مجموع کاهش می یابد؛ بنابراین اطلاع از کشش تقاضای آب یا سایر نهاده ها و کالاها بسیار برای سیاست قیمت گذاری و فروش عرضه کنندگان مهم است. اگر قیمت با کشش تقاضا باشد، کاهش آن باعث افزایش درآمد عرضه کنندگان می شود و اگر قیمت بی کشش تقاضا باشد، یا به عبارت دیگر قدرمطلق کشش کم تر از یک باشد، افزایش قیمت باعث ازدیاد درآمد این افراد از فروش می شود. در بسیاری از تحقیقات انجام شده، کشش تقاضای آب کمتر از منفی یک برآورد شده است؛ این بدان معناست که با کاهش قیمت آب درآمد کل فروشندگان زیاد نمی شود. ازسویی به دلیل محدودیت های قانونی و تعرفه های مصوب، افزایش قیمت آب مقدور نمی باشد؛ در نتیجه عرضه کنندگان خصوصی تمایلی برای ورود به بازار آب و سرمایه گذاری در منابع آب پیدا نمی کنند، نهادهای دولتی نیز درآمد کافی از فروش آب برای توسعه و تکمیل تاسیسات آب رسانی به دست نمی آورند.
درحال حاضر یکی از مسایل بخش آب پایین بودن غیرموجه قیمت یا تعرفه های آب کشاورزی است. همان طور که در بخش بازار آب بیان شد، قیمت آب ارزش اجتماعی آن را نشان می دهد؛ برای نمونه قیمت پایین، فراوانی و ارزش کمی را برای آب متصور می سازد و انگیزه زراع را برای صرفه جویی کم می کند؛ بنابراین تحت برخی از شرایط اصلاح تعرفه های آب کشاورزی بر میزان تقاضای آب می تواند اثر بگذارد و زمینه صرفه جویی و ذخیره سازی آن را فراهم می کند.
۲-۵- اهمیت مدیریت تقاضای آب
کمیابی و محدودیت دسترسی به آب در بخش کشاورزی به عنوان بزرگ ترین مصرف کننده آب که تقریباً ۷۰ درصد مصرف آب جهان در این بخش صورت می گیرد بیشتر خود را آشکار می سازد (فائو[۱۷]، ۲۰۰۳). محدودیت های آبی در اغلب کشورهای جهان از جمله ایران سبب شده توجه مدیران مربوطه به سمت مدیریت توامان عرضه و تقاضای منابع آب جلب شود. بدین صورت که تمرکز بر مدیریت عرضه که در آن هدف عرضه هر چه بیشتر منابع آب بود، به سمت اداره کردن تقاضا نیز تغییر مسیر یابد تا بتوان از منابع آبی موجود در جهت تامین تقاضا استفاده کرد.
بنابراین می توان گفت که در مدیریت تقاضای آب عمدتاً مسائل تخصیص آب، کنترل آلودگی و بهبود راندمان مصرف مطرح می شود. همچنین، استفاده از قطعات و وسایل کاهنده مصرف آب، ارتقای راندمان آبیاری، بهبود الگوی کشت، اجرای سیاست های آبیاری کم در بخش کشاورزی، جایگزین کردن محصولاتی با نیاز آبی کمتر و یا قطع آبیاری و کاشت محصولات دیم، سیاست قیمت گذاری آب و غیره از جمله روش های مناسب برای کاهش مصرف و در نتیجه مدیریت تقاضا می باشند (گومز و ریسگو[۱۸]، ۲۰۰۴).
۲-۵-۱- مدیریت تقاضا و نقش ارزش گذاری اقتصادی در مدیریت تقاضای آب
مدیریت تقاضا همانطور که از نامش پیداست شامل تصمیمات و سیاست هایی است که طرف تقاضا را کنترل و مدیریت می کند. زمانی که یک منبع به علت استفاده ی زیاد آن کمیاب می شود بحث مدیریت تقاضا مطرح می گردد. در بحث مدیریت تقاضا سعی می شود به وسیله ی ابزارهای قانونی و اقتصادی اولاً تقاضای آن منبع کنترل شود و ثانیاً به صورت کارا بین مصارف مختلف تخصیص یابد. در گذشته کنترل تقاضا بیشتر از طریق وضع قوانین و مقررات کنترل می شد ولی امروزه، با گذشت زمان ابزارهای اقتصادی قدرتشان را در نائل شدن به اهداف مدیریت تقاضا نشان داده اند، محرک های اقتصادی که مهم ترین آن تعیین قیمت واقعی آن منبع است از موثرترین ابزار می باشد. با تعیین قیمت منبع مورد نظر و مقایسه ی آن با عملکرد و بازده آن منبع در مصارف مختلف مشخص می شود که آن منبع باید به مصارفی که بالاترین عملکرد را در استفاده از آن منبع دارند تخصیص داده شود. بعد از اجلاس مدیریت تقاضای آب مناطق مدیترانه ای (۲۰۰۲) که در فیوگای ایتالیا برگزار شد، تعریف جامع و کاربردی تری از مدیریت تقاضای آب ارائه گردید بدین منظور که مدیریت تقاضای آب در بر گیرنده سیستم های سازمانی و مداخلات آنهاست که توسط جوامع و دولت هایشان جهت افزایش کارایی فنی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی منابع آب می تواند اجرا شود. به طور کلی هدف سیاست های مدیریت تقاضا، بهبود مصرف آب، استفاده بهینه از آب، فراهم آوری خدمات و ارزش بیشتر و در نهایت توسعه پایدار هر واحد از آبی است که دریافت، استخراج یا از شوری زدایی به دست می آید (مواللا و سلمان[۱۹]، ۲۰۰۲).
کشاورزی نه تنها عظیم ترین مصرف کننده ی آب از نظر کمیت است بلکه مصرف کننده ای است که آب ارزان را با راندمان کم و سوبسید کلان مصرف می کند. در کشاورزی علاوه بر اینکه بخش اعظم سرمایه گذاری عمومی دولت در بخش کشاورزی اعم از پروژه های آبیاری و غیره است، این پروژه ها بعد از تکمیل از بزرگترین گیرنده های سوبسید از منابع مالی دولت هستند. که این سوبسیدها صرف تأمین هزینه های تعمیر و نگهداری پروژه های احداث شده می گردد. با این وجود، شاخص عملکرد آبیاری در زمینه های افزایش محصول، مساحت زمین های آبیاری شده و کارایی فنی بسیار کمتر از انتظارات بوده است. از دلایل اصلی این وضع موجود می توان به پایین بودن(یا ارزان بودن) قیمت آب در بخش کشاورزی اشاره کرد که باعث شده است از آب به طور اقتصادی استفاده نگردد. یعنی به خاطر ارزان بودن آب، کشاورزان خودشان را فارغ از این دیدند که می توانستند با به کار بردن تکنولوژی بهتر بازده و راندمان استفاده از آب را بالا ببرند. در حال حاضر بخش کشاورزی قادر به رقابت اقتصادی با بخش صنعت وشهر در مورد استفاده از آب نیست. این بخش ها از هر واحد از آب مصرف شده بازده بیشتری به دست می آورند، این رقابت در بسیاری از موارد موجب از دست رفتن سهم آب کشاورزی به نفع صنعت و شهر شده است. مطالعه ی هزینه ی واقعی تهیه آب در بخش کشاورزی واقعیتی است که دیر یا زود خود را تحمیل خواهد کرد. کشاورزی با این دوگانگی مواجه است که در آینده باید هم آب کمتری مصرف کند و هم تولید بیشتری عرضه نماید.
با توجه به اهمیت مسأله که در بالا توضیح داده شده، نقش آب در بخش کشاورزی و راندمان پایین آن در این بخش از یک طرف و افزایش کمیابی منابع آب از طرف دیگر نیاز برای مدیریت کارای منابع آب که بتواند آب را به صورت کارا و بهینه تخصیص دهد افزایش پیدا کرده است. برای کنترل تقاضای آب یا به عبارت دیگر صرفه جویی در مصرف آب می توان از طریق محرک های اقتصادی (از طریق محاسبه ی ارزش آب) به عنوان عامل انگیزشی و اقتصادی استفاده نمود. این عمل در قالب آن چیزی که در ادبیات اقتصادی به آن مدیریت تقاضای آب گفته می شود، انجام می گیرد. مهم ترین وظیفه ی مدیریت تقاضای آب، کنترل افزایش تقاضای آب و تخصیص کارای آن با توجه به عرضه ی محدود آب می باشد. این عمل باید به طریقی انجام بگیرد که رفاه اجتماعی ناشی از تخصیص آب به حداکثر برسد. همان طور که پیشتر گفته شد یکی از مهم ترین و بهترین ابزارهایی که می تواند در قالب مدیریت تقاضای آب به این امر کمک کند تعیین قیمت آب یا همان آب بها می باشد. امروزه ابزارهای اقتصادی به طور گسترده جایگزین قوانین و مقررات شده است.
برای دستیابی به اثرات بالقوه ی قیمت گذاری آب تعدادی از عوامل باید مشخص شوند که مهم ترین آن هزینه ی تأمین و عرضه ی آب از یک طرف و ارزش آب برای کشاورزان از طرف دیگر می باشد. به عبارت دیگر در نرخ گذاری منطقی آب باید هم قیمت تمام شده ی آب و هم قدرت خرید گروه های مصرف کننده و بهره برداران در نظر گرفته شود، چرا که این کار به مصرف کنندگان نشان خواهد داد که آب چه هزینه هایی در بردارد و آن ها امکان می یابند که بر اساس آب واکنش نشان دهند. مطالعات انجام شده در برخی کشورها نشان می دهد که با افزایش قیمت آب مصرف آن کاهش می یابد.
ارزش گذاری هزینه ی تامین آب، همان به دست آوردن هزینه ی عرضه ی آب می باشد. به عبارت دیگر هزینه های که انجام می شود تا منابع آب به دست کشاورزان برسد. در کشورهای جهان سوم از جمله ایران تقریباً همه ی هزینه های آب یا سرمایه گذاری در بخش آب را دولت انجام می دهد، لذا این پروژه ها مثل هر پروژه اقتصادی دیگر نیاز به این دارد که هزینه های پروژه به سرمایه گذاران (یعنی دولت) برگردد. بر طبق تئوری های اقتصاد خرد، عرضه کننده ی آب (که همان دولت است) باید قیمتی برابر هزینه ی نهایی کارا در تولید را از تقاضا کنندگان (که در اینجا کشاورزان می باشند) بگیرد، یعنی قیمت دریافتی باید برابر هزینه ی تأمین و عرضه ی آخرین واحد تولید باشد. در طرف تقاضا یعنی کشاورزان، مقدار پولی که می توانند بابت استفاده از آب پرداخت کنند بر مبنای توانایی پرداخت کشاورزان است. به عبارت بهتر، قیمت دریافتی برای آب از حداکثر تمایل به پرداخت کشاورزان نمی تواند بیشتر باشد. بهترین ملاک برای معیار تمایل به پرداخت کشاورزان در قبال استفاده از آب بازده و عملکرد خالصی است که آب برای آن ها دارد، که همان ارزش تولید نهایی آب می باشد. اگر قیمت آب بیش از ارزش تولید نهایی آن باشد، کشاورزان اقدام به استفاده از آن نخواهند کرد و چنین قیمتی برای آب مغایر با هدف رشد کشاورزی و افزایش درآمد کشاورزان است به همین جهت اگر بهای آب به دقت تعیین گردد هم مانع هدر رفتن و اتلاف آن می شود و هم باعث افزایش درآمد کشاورزی می گردد و بالاخره آب بها وسیله ای برای بازپرداخت هزینه های سرمایه گذاری در طرح های آبیاری و آبرسانی می باشد. اگرچه به علت عدم استفاده درست آب و علل دیگر، ارزش تولید نهایی آب در کشوری مثل ایران، اکثراً پایین تر از هزینه ی نهایی عرضه ی آب می باشد.
۲-۵-۲- ابزارهای مدیریت تقاضای آب
ابزارهای مدیریت تقاضا را می توان به سه دسته ابزارهای اقتصادی، قانونی- سازمانی و فرهنگی تقسیم بندی کرد که در ادامه به تعریف هریک پرداخته می شود.
ابزارهای اقتصادی: اقتصاددانان معتقدند که آب یک کالای خصوصی بوده و قیمت آن بایستی از طریق بازار رقابتی مشخص شود. این نکته که آب به عنوان یک کالای اقتصادی تلقی می شود از نتایج کنفرانس دوبلین (۱۹۹۲) در مورد آب و محیط زیست گزارش شده است. در این کنفرانس اصول چهار گانه ای درباره منابع آب بیان شد که بخشی از آن عبارتند از: «آب در تمامی اشکال مورد استفاده آن دارای یک ارزش اقتصادی است و به عنوان یک کالای اقتصادی باید به رسمیت شناخته شود. شکست های گذشته برای شناختن ارزش اقتصادی آب منجر به مصارف بی فایده و همچنین استفاده هایی که از نظر زیست محیطی به منبع آبی صدمه وارد می کند، گردید. مدیریت آب به عنوان یک کالای اقتصادی، روش مهمی برای استفاده موثر و توام با عدالت این منبع شده که می تواند مشوق نگهداری و حفاظت منابع آب تلقی شود»[۲۰]. بنابراین ابزارهای اقتصادی مفاهیمی از قبیل بهبود هزینه، قیمت گذاری آب، افزایش ظرفیت مالی و ارتقای بازارهای مناسب آب و افزایش نقش بخش خصوصی برای سرمایه گذاری در بخش آب را در بر می گیرند.
ابزارهای قانونی و سازمانی: شامل قوانینی برای مدیریت تقاضا و استفاده از آب مانند حقوق آب، اولویت بندی استفاده، حفاظت از کمیت و کیفیت آب و حل اختلاف می باشد. این ابزارها بایستی با سازوکارهایی که مشوق هماهنگی بین بخش های مختلف آب و هیات اجرایی است تکمیل شوند. همچنین آن ها باید موجب تمرکز زدایی و توسعه مشارکت ذی نفعان در استراتژی های مدیریت تقاضای آب گردند.
ابزار فرهنگی: این ابزار، مدیریت تقاضای آب را با افزایش آگاهی کاربران و بالا بردن ظرفیتشان برای منطقی ساختن تقاضا و استفاده از آب، اعمال می کند. گسترش خدمات و کارگاه های تخصصی برخی از ابزارهایی است که بدین منظور توصیه شده است (مواللا و سلمان، ۲۰۰۲).
۲-۶- قیمت گذاری آب و تاثیرات آن
دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir |
ارزش اقتصادی, ارزش کالا, ارزش گذاری, اهداف مدیریت, بخش خصوصی, بهره وری, تمرکز زدایی, توسعه پایدار, توسعه کشاورزی, تولید بهینه, حل اختلاف, درآمد کافی, زیست محیطی, سرمایه گذاران, سرمایه گذاری, صرفه جویی, قیمت تمام شده, قیمت گذاری, محیط زیست, مدیریت تقاضا, منابع آب, منبع کنترل, وصیت
یکی از سیاست هایی که در تحقیقات مختلف در کشورهایی که با مشکل کمبود آب مواجه اند مورد بررسی قرار گرفته، قیمت گذاری آب است تا از این رو بتوانند الگوهای پاسخ مناسب را در استفاده از آب در بخش کشاورزی تعیین کنند (ویلچنز[۲۱]، ۱۹۹۱). اگرچه قیمت گذاری آب یک تقاضای محیط زیستی است، اما استدلالی که این ابزار بر اساس آن پایه گذاری شده صرفا اقتصادی است. در این باره فرض بر آن است که کشاورزان مطابق با نظریه های کلاسیک اقتصادی، در پاسخ به قیمت گذاری های آب پاسخ های مثبت (کاهش مصرف آب) می دهند که این امر با شیب منفی منحنی های تقاضا در مقابل قیمت، قابل مشاهده است. آبی که بدین وسیله می تواند ذخیره شود مطابق با اولویت بندی های مورد نظر در منطقه، صرف توزیع مجدد برای سایر مصارف، یا باقی ماندن در رودخانه و غیره می شود (وارلا-اورتگا و همکاران[۲۲]، ۱۹۹۸). هرچند که در تحقیقات مختلف به این نکته اشاره شده که قیمت های بالاتر آب پذیرش تکنولوژی های ذخیره آب را به دنبال خواهد داشت با این حال فاکتورهای دیگری مانند ساختار سازمانی، قانونی، شرایط اقتصادی و منطقه ای، پتانسیل تنوع کشت در یک ناحیه معین، حجم تخصیص آب، ریسک موجود در تحویل آب، کیفیت آب و غیره وجود دارند که باید در ملاحظات مربوط به قیمت گذاری آب لحاظ شوند.
در راستای قیمت گذاری آب، علی رغم وجود دشواری های قانونی، شبهه ای که باقی می ماند آن است که آیا این قیمت های آبی متمرکز اثربخش بوده و توانسته صرفه جویی های مورد نظر را ایجاد نماید؟ پاسخ این سوال را می توان در تحقیقات روگرز و دیگران جست و جو کرد که کاهش تقاضا، تخصیص موثر منابع و افزایش عرضه آب را از آثار سیاست قیمت گذاری صحیح آب دانسته اند که مورد پذیرش عموم واقع شده است. این افراد نشان دادند که اگر منابع به شیوه ای مدیریت شوند که مولفه های اقتصادی، محیطی و حقوقی به طور جامع دیده شود افزایش قیمت منبع باعث ارتقای عدالت، کارایی و پایداری منبع خواهد شد.
در جداول زیر، نمونه هایی از آثار معروف و همچنین آثار کمتر شناخته شده سیاست قیمت گذاری آب آمده است.
جدول ۲-۱- آثار معروف سیاست افزایش قیمت آب. |
آثار معروف افزایش قیمت آب |
نحوه نیل به هدف |
کاهش تقاضای آب |
ارزان شدن جانشین ها |
قابلیت مدیریت مالی ذخیره آب |
تغییر در اولویت های مصرف |
افزایش عرضه آب |
قابلیت مدیریت مالی برای اجرای پروژه های حاشیه ای |
ایجاد انگیزه های اقتصادی برای کاهش هدر رفتن آب |
تسهیل تخصیص مجدد آب بین بخش ها |
از بخش کشاورزی به بخش های صنعتی و خانگی |
از مصارف خارج رودخانه به مصارف داخل رودخانه |
مأخذ: روگرز و همکاران[۲۳]، ۲۰۰۲٫ |
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. |
۲ – ۲۲٫ روش های پیش بینی فروش
دو نوع مختلف پیش بینی وجود دارد. پیش بینی مبتنی بر اطلاعات قبلی و پیش بینی در زمانی که اطلاعات قبلی وجود ندارد. نوع دوم پیش بینی فروش در حالتی به کار گرفته می شود که اطلاعات قبلی وجود ندارد, یا شرکت تازه آعاز به کار کرده است. یا محصول کاملا ابداعی و جدید است. در این موارد فرد باید ترکیبی از روش ها را به کار گیرد.
روش های مختلفی برای دو نوع پیش بینی فروش مذکور وجود دارد. انتخاب روش به موجود بودن اطلاعات, بودجه, وقت و تجربه و مهارت پیش بینی کننده بستگی دارد. برای ساده تر کردن مطلب می توان روش ها را به کمی و کیفی تقسیم کرد. پیش بینی های کیفی بیشتر بر قضاوت و تجربه مبتنی است.
۲ – ۲۲ – ۱٫ روش های کیفی پیش بینی فروش
مزایای این روش این است که افرادی که به بازارهای خاصی آشنا هستند می توانند براساس معلومات خود راجع به پویایی های بازار, میزان فروش را به طور صحیح تخمین بزنند و از جمله معایب آن این است که کیفیت این گونه پیش بینی ها تاحد زیادی به ویژگی های پیش بینی کننده بستگی دارد.
۲ – ۲۲ – ۱ – ۱٫ بررسی نظر هیات مدیران
در این روش پیش بینی فروش با بررسی عقاید مدیران حاصل می شود. اعضای این گروه ممکن است شامل کارکنان فروش, بازاریابی و امور مالی باشند. این روش برای پیش بینی های کوتاه مدت بسیار مناسب می باشد.
۲ – ۲۲ – ۱ – ۲٫ روش دلفی
در این روش که مشابه با روش قبلی است اغلب از کارشناسان خارج از سازمان استفاده می شود. روش دلفی برای مشخص کردن روندهای آینده و فرصت های بازار برای محصولات جدید به کار می رود, بخصوص هنگامی که اطلاعات قبلی راجع به بازار موجود نباشد. ویژگی های اصلی این شیوه عبارتند از:
اعضای شناخته نشده گروه
تکرار با بازخورد کنترل شده
پاسخ گروهی آماری
۲ – ۲۲ – ۱ – ۳٫ بررسی نظر نیروی فروش
بسیاری از شرکت های بازرگانی از شیوه پیش بینی فروش از پایین به بالای سازمان استفاده می کنند. در این شیوه از کارشناسان فروش سازمان خواسته می شود که فروش کوتاه مدت پیش بینی شود. این شیوه پیش بینی برای زمانی بکار گرفته می شود که بازر تعدادی کمی مشتری را شامل شده و این مشتریان دارای نیازهای خاصی می باشند.
۲ – ۲۲ – ۱ – ۴٫ بررسی قصد مصرف کنندگان از خرید
روش مستفیم پیش بینی فروش پرسش مستقیم از مشتریان بالقوه در مورد قصد خرید آن ها است. این شیوه هنگامی موثر است که شرکت مشتریان بالقوه محدودی داشته باشد. از مزایای این روش می توان به صحت پیش بینی انجام گرفته اشاره کرد.
۲ – ۲۲ – ۱ – ۵٫ شبیه سازی آزمایش بازار
در این شیوه سعی می گردد رفتار خرید مشتریان بدون وقوع خرید واقعی اندازه گیری شود. برای انجام این کار دو راه وجود دارد. را اول این است که برای مثال در یک سوپر مارکت آزمایشی از برخی از مشتریان به عنوان نماینده جمعیت خواسته می شود که با انتخاب محصولات موجود از سوپر مارکت خرید می کنند. با تعمیم نتایج به کل جمعیت به طور نسبی می توان فروش را پیش بینی کرد.
۲ – ۲۲ – ۱ – ۶٫ آزمایش بازار
در این شیوه محصول مورد نظر به بازار ارائه شده و واکنش مشتریان نسبت به آن مشاهده و بررسی می شود. اجرای این شیوه تحلیل بازار را نمی توان در سطح گسترده استفاده کرد. عموما این شیوه در سطح چند شهر محدود اجرا و بررسی می شود.
۲ – ۲۲ – ۲٫ روش های کمی پیش بینی فروش
۲ – ۲۲ – ۲ – ۱٫ تحلیل سری های زمانی
استفاده از این روش ها بر مبنای این فرض است که الگوهای فروش موجود در آینده نیز وجود خواهد داشت. از آنجا که این فرض احتمالا در کوتاه مدت صحیح تر است از این روش ها برای پیش بینی های کوتاه مدت استفاده می شود. عیب اصلی پیش بینی های آماری این است که نقطه های عطف را هنگامی تغییرات شدید در محیط بازار وجود داشته باشد دقیق نخواهد بود.
۲ – ۲۲ – ۲ – ۲٫ روش های تصمیم گیری چنده متغیره
این شیوه های تصمیم گیری عموما به دو دسته کلی تقسیم می شود: ۱) تصمیم گیری چند معیاره ۲) تصمیم گیری چند هدفه
این شیوه عموما در مواردی کاربرد داشته که برای محصول مورد نظر رقبای مشابهی در بازار وجود داشته و بازاریاب عمدتا خود را به جای مشتری گذاره و مسئله انتخاب محصول را بین چند گزینه با معیارهای مختلف حل می کند. روش هایی مانند تصمیم گیری سلسله مراتبی[۴], تاپسیس[۵] از جمله این شیوه ها هستند.
۲ – ۲۳ آمیخته های بازاریابی
بوردون ادعا می کند اولین کسی است که از اصطلاح آمیخته بازاریابی استفاده کرده است و آن را مشتکل از عناصر یا اجزا مهمی که یک برنامه بازاریابی را تشکیل می دهند می داند. در واقع آمیخته بازاریابی مجموعه ای از عناصر قابل کنترل می باشند که یک سازمان می تواند آن ها را به منظور تاثیر گذاری بر روند کسب و کار خود در ارتباط با ذینفعان به کار گرفته و کنترل کند(۱۵).
آمیخته بازاریابی در حقیقت فهرست طبقه بندی شده از متغیرهای بازاریابی است که موسسات از آنها برای رسیدن به اهداف بازاریابی خود در بازارهای هدفشان استفاده می کنند. مک کارتی این ابزارها را در چهار گروه قرار داده و آن ها را چهار پی بازاریابی می نامد. چهار پی مخفف چهار واژه محصول, قیمت, مکان(توزیع) و ترفیع است(کاتلر). برنامه بازاریابی از تصمیماتی راجع به چهار پی تشکیل می شود. این ها مهمترین بخش هایی هستند که مدیران بازاریابی برای رسیدن به اهداف فروش و سودآوری, منابع شرکت را به آن اختصاص می دهند [۱۸].
شکل ۲ – ۲٫ محیط بازایابی و جایگاه مدل جامع آمیخته بازاریابی
توسعه آمیخته های بازاریابی همانند توسعه استراتژی بازاریابی تحت تاثیر دو دسته از متغیرها قرار دارد: ۱) متغیرهایی که با آمیخته بازاریابی در ارتباط هستند و ۲) متغیرهایی که با محیط بازاریابی ارتباط دارند. برای دستیابی به اهداف سازمانی بازاریابان می بایست به طور مستمر درگیر طراحی آمیزه ای ازفرآیندها و سیاست های بازاریابی برای دست و پنجه نرم کردن با محیط یا به عبارتی, متغیرهای غیر قابل کنترل باشند. در شکل ۳ – ۱ محیط بازاریابی و جایگاه آمیخته بازاریابی و اجزای این آمیخته نمایش داده شده است. در این شکل ۹ عنصر برای آمیخته بازاریابی تعریف شده است که ما در این تحقیق تنها به بررسی چهار مورد اصلی تر آن ها خواهیم پرداخت([۱۵]).
۲ – ۲۴ قیمت
قیمت از نظر لغوی یعنی سنجش, ارزیابی, اندازه و معیار. قیمت در بازار عبارتست از ارزش مبادله ای کالا و خدمات که به صورت واحد پول بیان می شود. باید به این نکته توجه کرد که نوسان قیمت در سود دهی و میزان فروش می تواند تاثیر گذار باشد [۱۸].
همان طور که گفته شد قیمت یکی از چهار عامل عمده آمیخته بازاریابی می باشد و از این جهت که ارتباط نزدیکی با جایگاه یابی محصول دارد ازاهمیت استراتژیک والایی برخوردار است. علاوه بر این, قیمت گذاری تاثیر بسزایی بر دیگر عوامل آمیخته بازاریابی از جمله ویژگی های محصول, تصمیمات توزیع و ترویج محصول می گذارد. از طرفی قیمت عاملی از آمیخته بازاریابی است که موجب ایجاد درآمد شده و بقیه عوامل عمداتا موجب هزینه می شوند. همچنین قیمت منطعف ترین عامل آمیخته بازاریابی است که می تواند به راحتی تغییر کند ولی تغییر در دیگر عوامل آمیخته بازاریابی سخت تر می باشد([۱]).
۲ – ۲۴ – ۱٫ قیمت گذاری
قیمت گذاری نقش بسیار حیاتی در چارچوب آمیخته بازاریابی بازی می کند, چراکه خوبی و بدی سیاست قیمت گذاری در میزان بازگشت سرمایه سازمان تاثیر گذار خواهد بود. قیمت گذاری میزان ارزش یک محصول را برای مشتری مشخص می کند و همچنین نقش موثری در ایجاد ذهنیت خوب مشتری از یک محصول و نام تجاری دارد. در بسیاری موارد نیز سیاست قیمت گذاری تفکرات فراسوی محصول مانند کیفیت را در ذهن مشتری تداعی می کند.
از سوی دیگر باید توجه داشت که قیمت گذاری علاوه بر مشتری بر تمامی فعالان کانال تولید و توزیع مانند تامین کنندگان, تولید کنندگان, توزیع کنندگان و خرده فروشان و همچنین رقبای سازمان نیز تاثیرگذار خواهد بود.
قیمت گذاری در سازمان ها عمدتا به دلایل زیر انجام می گیرد:
دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir |
آمیخته بازاریابی, استراتژی بازاریابی, بازاریابی, تاپسیس, چند معیاره, رفتار خرید, رفتار خرید مشتریان, سلسله مراتبی, سودآوری, شبیه سازی, قصد خرید, قیمت گذاری, میزان فروش, نوسان قیمت