معرفی عواطف و نقش ان بر زندگی انسان

معرفی عواطف
مجموعه ای از حالات مانند، خشم، تنفر، شادی، عشق، اندوه، آرزو، ترس و… احساسات هر فرد را تشکیل میدهند. همچنین عواطف، گرایشها و احساساتی است که توجّه انسان را از خود به نفع غیر معطوف میدارد. عواطف، استعدادی است فطری و از سرمایههای مهم آدمی است که در تربیت و کسب فضایل، نقشی اساسی ایفا میکند. زندگی انسان از حرارت عواطف گرم میگردد. احساسات و عواطف انسانی، زندگی را غنی و پربار ساخته، آن را قابل تحمّل نموده، از یک نواختی بیرون میآورد (اسماعیلی یزدی، 1383).
عواطف، یکی از جنبههای رفتار انسان است که نقش مهمی در زندگی انسانها دارد. بدون عواطف، زندگی بشر تقریباً خسته کننده و بی معنی می شود . انسان از طریق، همین عواطف است که دنیا را پر از معنی و سرشار از احساسات در می یابد (هریس، 1380).
عواطف، بخشی اساسی از نظام پویای شخصیت آدمی است. ویژگیها و تغییرات عواطف، چگونگی برقراری ارتباط عاطفی و درک و تفسیر عواطف دیگران، نقش مهمی در رشد، سازمان شخصیت، تحول اخلاقی، روابط اجتماعی، شکل گیری هویت و مفهوم خود دارد(لطف آبادی، 1380).
واتسون وکلارک(1988) عواطف را به دو بعد عاطفی پایه تقسیم بندی میکنند. یکی عاطفه منفی است. بدین معنی که شخص تا چه میزان احساس ناخرسندی و ناخوشایندی میکند. عاطفه منفی یک بعد عمومی از یأس درونی و عدم اشتغال به کار لذت بخش است که به دنبال آن حالتهای خلقی اجتنابی از قبیل خشم، غم، تنفر، حقارت، احساس گناه، ترس و عصبانیت پدید میآید. بعد عاطفی دوم، عاطفه مثبت است که حالتی از انرژی فعال، تمرکز زیاد و اشتغال به کار لذت بخش میباشد. عاطفه مثبت در برگیرنده طیف گستردهای از حالتهای خلقی مثبت از جمله شادی، احساس توانمندی، شور و شوق، تمایل، علاقه و اعتماد به نفس است.
عاطفه منفی
عاطفه منفی[1] با حالتها و خلق و خوهای احساسی منفی از قبیل شرم، عصبانیت و ترس همبستگی نزدیکی دارد (واتسون و کلارک، تله گن، 1988). افرادی که عواطف منفی بالایی دارند، رفتارهای کاری غیر بهره وری از جمله رفتارهای تهاجمی و توهین آمیز نسبت به همکاران، خراب کاری، سرقت و هدر دادن وقت از خود بروز میدهند (داگلاس و مارتینکو[2]، 2001).
یافتهها نشان میدهد که افراد ( با عاطفه منفی بالا) ممکن است از تاکتیک ارعاب و تهدید استفاده کنند و همچنین عصبانیت و عصبی بودن (یعنی یک مفهوم موازی با عاطفه منفی) رابطه مثبت معنی داری با به کار گیری رفتارهای پی رفت و واپس زده دارد (باس[3]، گومز[4]، هیکنز[5]، لاترباچ[6]، 1987).
عاطفه منفی یک بعد عمومی از یاس درونی و عدم اشتغال به کار لذت بخش است که به دنبال آن حالتهای خلقی اجتنابی از قبیل خشم، غم و تنفر، حقارت و … پدید میآیند. همچنین عاطفه منفی بیانگر مشغولیت ناخوشایند و احساس تحریک پذیری در برابر آرمیدگی است. عاطفه منفی بالا به صورت احساس ناخوشنودی، تحریک پذیری و عصبانیت وجود دارد. سیستم عاطفه منفی نیز برای خودش مبنای عصبی دارد و مسیرهای ناقل عصبی در آنها سروتونین و آدرنالین است. انتظار رویدادهای ناخوشایند این مسیرها را فعال میکند. وقتی عاطفه منفی افراد پایین است معمولا احساس میکنند آرام و آرمیده هستند. عاطفه منفی بیانگر سیستم انگیزشی آزارنده است که تنبیه آن را بر میانگیزد و اصولا عاطفه منفی و خلق ناخوش به رفتار اجتنابی کمک میکند. عاطفه منفی بر طبق چرخه خواب،بیداری، نوسان و تغییر قابل توجهی ندارد(آرگام[7]، 2011).
عاطفه مثبت[8]
به نظر میرسد در اغلب مردم، این احساس وجود دارد که عاطفه (احساسات، هیجان) میتواند بر فرایند تصمیم گیری، و تفکّر آنها، دست کم، در شرایط و رویدادهای معیّن اثر بگذارد. به هرحال، معمولا این گونه است که چنین تأثیری گاهی خلاف قاعده و غیرمعمول بوده و فقط احساسات قوی و نادر از چنین اثری برخوردارند و غالباً فقط احساسات منفی مانند خشم، غم و اندوه، یا ترس بر فرایند فکرکردن تأثیر میگذارند. علاوه بر این، بیشتر مردم ظاهراً وقتی عاطفه در فرایندهای تصمیم گیری آنها وارد میشود، تأثیراتی مُخرّب بر جای میگذارد و تصمیمهای آنها را غیر عقلانی میسازد و با تصمیمهای آنها در حالت عادی فرق دارد. جالب است که تحقیقات فراوان و رو به افزایش نشان میدهند که حتی حالات ملایم و مثبت عاطفی به طور مشخص میتوانند بر فرایند تفکّر روزمرّه اثر بگذارند، و قاعدتاً این گونه عمل میکنند.برای نمونه، مشخص شده که حضور احساسات مثبت نشانه اطلاعات مثبت در حافظه است؛ زیرا دست رسی به چنین تفکراتی را آسانتر میکند و بنابراین، آن را مناسب تر میسازد، به گونهای که اطلاعات مثبت به ذهن وارد خواهند شد(ایزن[9]، 2001). این امر بیانگر این حقیقت است که اطلاعات در ذهن سازمان دهی شده و بر حسب ویژگی عاطفی مثبتشان قابل دست رسی اند و مردم به طور خودجوش، از عاطفه مثبت به عنوان شیوهای برای سامان دهی تفکراتشان استفاده میکنند. بنابراین،شواهد حاکی از آنند که جدای از وجود تأثیر نادر بر فرایندهای تفکر،احساسات مثبت عمومی به طور بنیادی درگیر سازمان شناختی و فرایندسازی هستند. عاطفه مثبت حالتی از انرژی فعال، تمرکز زیاد و اشتغال به کار لذت بخش میباشد. عواطف مثبت را میتوان به مفاهیمی مانند خوشی، وجد، رضایت، غرور، محبت و شور تقسیم بندی کرد. عاطفه مثبت در برگیرندهی طیف وسیعی از حالتهای خلقی مثبت از جمله شادی، احساس توانمندی، شور و شوق، تمایل، علاقه و اعتماد به نفس است. عاطفه مثبت یک ویژگی عاطفی آگاهانه بوده که رابطه مثبت و معنی داری با حالات و خلق و خوهای احساسی مثبت از جمله اشتیاق و علاقه مندی دارد(واتسون، کلارک، 1988).
متخصصان علوم رفتاری به عاطفه مثبت در مقایسه با عاطفه منفی توجه کمتری کردهاند. شاید علت اصلی، فقدان دادههای کافی در این مورد باشد.در شرایط طبیعی، عواطف مثبت منجر به رفتارهای کاری غیر بهره ور نمیشوند (پیریوی و اسپکتور[10]، 2002). ذکر این نکته مهم است که تاثیر احساسات مثبت بر فرآیندهای تفکر و به ویژه بر نتایج حاصل از وظایف مقرر شده (مانند قضاوت، رتبه بندی، تنظیم و دسته بندی)به ویژگیهای وظیفه و شرایط و وضعیت بستگی دارد. با این وجود، تاثیر مشخص، قابل اسناد و قابل درک است. بررسی تاثیر عاطفه مثبت بر روی ادراکات (مربوط به) شغل و رضایتمندی نیز نشان داد مردمی که در آنها عاطفه مثبت ایجاد شده بود، روابط کاری آنها پرثمر تر و رضایت بخش تر است. عاطفه مثبت خلاقیت، ابتکار، آزادی اندیشه و شیوههای جدید نظر کردن به اشیا و امور، تنوع در اندیشیدن و تحقیق و تلاش برای یافتن چیزهای جدید را موجب میشود(تا جایی که وضعیت در معرض خطر قرار نداشته باشد).حتی در جایی که وضعیت نامعلوم یا دشوار است، به هر حال، عاطفه مثبت بسیاری از این نو آوریها، جریانات آزاد را( هر چند خطر پذیر نباشد)،به وجود میآورد و بنابراین، سازگاری را به خوبی تسهیل میکند(واتکینز و همکاران[11]، 2006).
به طور کلی، احساسات مثبت عام،ظاهرا فعالیتهایی را به وجود میآورند که موجب لذت و تقویت آن احساسات میشوند، اما از راههای عقلانی،قابل پاسخ و مناسب. علاوه بر آن،این احساسات، منافع زیادی را (جدای از سعادت ذاتی آنها) فراهم میکنند. آنها انعطاف پذیری را افزایش میدهند و میتواند حل مسئله خلاق را آسان کنند، مردم را قادر سازند تا با استفاده از راه حلهایی، بر مسائل دشواری که دیگران در نهایت،حل آنها برایشان سخت است، فائق آیند( در عین حال که از انجام کارهای عادی کم نشود) و در بعضی موارد، مردم خواهند توانست راه حلهایی برای بر طرف کردن کشمکشهای درون فردی پیدا کنند. یافتهها حاکی از آن هستندکه عاطفه مثبت مایه دقت در کار و نیز موجب ارتباطات شناختی گسترده در پاسخ به اطلاعات مربوط به انگیزه خنثی میشود(مادام که مانع تداعی کلمات منفی گونه نباشد). عاطفه مثبت قدرت انتخاب افراد را برای گزینش از مجموعه ای که اعضای مطمئن و لذت بخش دارد،افزایش میدهد. البته از لحاظ اجتماعی معروف است که عاطفه مثبت فرآیندهای مهم گوناگونی از سخاوت، سودمندی و مسئولیت را در اغلب شرایط و موقعیتها ایجاد میکند(بری و هانسن[12]، 1996).
تأثیر عاطفه بستگی دارد به اینکه فرد درباره چه چیزی فکر میکند، و این اثر تنها با حالت عاطفی مشخص نمیشود، بلکه با عاطفه مرتبط با جنبههای گوناگونِ وضعیت مشخص میگردد، و این دو با یکدیگر در اهداف،قضاوتها و انتظارات فرد تأثیر میگذارند. نواحی مغز تحت تأثیر انتقال دهندههای عصبی( به ویژه دوپامین)مرتبط با عاطفه مثبت، در اثرات مربوط به احساسات نقش ایفا میکنند، اما این تنها یکی از چند تأثیری است که با یکدیگر، برایند فرایندهای شناختی و رفتار را معیّن میکنند. به رغم تعامل پیچیده عواملی که اثر غایی عاطفه را بر روی فرایندهای تفکر و رفتار مشخص مینماید، چند نتیجه کلی نیز میتوان ارائه داد: عاطفه مثبت موجب بازبینی و لذت بردن از ایدهها و احتمالات جدید و شیوههای جدیدِ نظر کردن به اشیاء ـ بخصوص در وضعیتهای لذت بخش یا اطمینان آور ـ میگردد(ایروانی، 1371).
افزایش عواطف مثبت
داشتن احساس و عواطف مثبت، احساسی درونی است که بیشتر از طریق علایم و نشانههای غیر کلامی، حالت چهره، وضع بدن، حرکات چشم و لب نمایان میشودفرهنگ حاکم بر جامعه شیوه بروز احساسات منفی یا مثبت را در موقعیتهای مختلف به افراد القا میکند. لحن صدا بهترین نشانه حالات احساسات منفی یا مثبت را در موقعیتهای مختلف به افراد القا میکند. لحن صدا بهترین نشانه حالات احساسات فردی که نشان میدهد وی دارای عواطف منفی و مثبت است یا اینکه تظاهر به داشتن آن احساسات میکند. برای اینکه بفهمیم و مطمئن بشویم احساس دیگران چگونه و چیست باید بدانیم همه شواهد موجود در پیامهایی که میفرستد هماهنگ هستند یا خیر؟چهره بشاش اما سخنان مایوس کننده نشانه تظاهر و عدم صداقت است. سخنان خوشایند کسی که از چهره اش عواطف و احساسات مثبت هویدا نیست نیز نشانه طعنه و نیشخند است(هریس، 1380).
احساسات مثبت ترکیبی از عواطف مثبت از جمله خوشحالی، هیجان و برانگیختگی است در صورتی که احساسات منفی ترکیبی از عواطف منفی چون احساس ملال،بی علاقگی و افسردگی میباشد.نقش بازی کردن و خود نبودن، عواطف منفی را زیاد خواهد کرد. شناسایی افکار غیر منطقی و خطاهای شناختی و با آنها مقابله کردن. وقتی عاطفه مثبت افراد بالا است، معمولاً احساس میکنند علاقهمند، پر انرژی، هوشیار و خوش بین هستند،در حالی که وقتی عاطفه مثبت افراد پایین است، معمولاً احساس میکنند خموده، بی تفاوت و خسته هستند، عاطفه مثبت بیانگر سیستم «انگیزشی اشتیاقی» است که پاداش آن را بر میانگیزد.(واتسون و کلارک، 1988).
خلاصه فصل
در این فصل ابتدا به مسئله سومصرف مواد و سپس ملاک های تشخیصی سومصرف مواد در DSM-IV-TR پرداختیم. سپس توضیح مختصری در مورد مت آمفتامین و اثرات آن روی دستگاه عصبی مرکزی داده شد. همچنین به نقش دوپامین به عنوان یک انتقال دهنده عصبی مهم در اعتیاد و ارتباط آن با مت آمفتامین پرداخته شد.اثرات کوتاه مدت و بلند مدت و آسیب های مغزی ناشی از سومصرف مت آمفتامین مطرح شد. سپس سبب شناسی وابستگی به مواد و عوامل موثر در آن و درمان های رایج در این زمینه گفته شد.
در ادامه به مبحث درمان وابستگی به مواد و روش تحریک مغزی و نواحی مغزی درگیر در این روش درمانی پرداخته شد. همچنین فاکتور های مهم در طراحی پروتکل درمان و نکات مراقبتی استفاده از این روش مطرح شد. سپس مبانی نظری ولع مصرف مواد و ابزارهای اندازه گیری آن با توجه به رویکرد تبیین کننده شان بطور مفصل بررسی شد. در آخر بحث خلق و خو و عواطف در ارتباط با وابستگی به مواد مطرح شد.
[1] negative affectivity
[2] Douglas, S. C. & Martinko, M , J.
[3] Buss , D.
[4] Gomes , M.
[5] Higgins, C, A.
[6] Lauterbach , K.
[7] Arumugam , D.
[8] positive affectivity
[9] Isen, A. M.
[10] Perrewe, P. L . & Spector, P. E.
[11] Watkins, P, C.
[12] Berry, D, S., & Hansen, J, SH.