چن به بررسی رابطه قیمت سهام همزمانی و حساسیت سرمایهگذاری به قیمت سهام پرداخت. با یک نمونه شامل 68,277 شرکت از سال 1981 تا 2001 آنها به یک رابطه مثبت بین سطح پایینی از قیمت سهام همزمانی و حساسیت سرمایهگذاری به قیمت سهام دستیافتاند. نتایج حاکی از آن است که قیمت سهام ممکن است حاوی اطلاعاتی باشد که مدیران ندارند؛ و اطلاعات مدیران ( اطلاعات خصوصی) به آنها در تصمیمگیری کمک میکند که اطلاعات شرکت معیار برای اندازهگیری قیمت سهام باشد (چن و همکاران،2008). در این تحقیق، قیمت سهام همزمانی بیانگر میزان ارتباط اطلاعات شرکت (صورتهای مالی حسابرسی شده) با قیمت سهام میباشد هر چه قیمت سهام همزمانی بالاتر باشد میزان ارتباط اطلاعات شرکت با قیمت سهام پایینتر و واکنش بازار سهام منفی؛ بالعکس، هر چه قیمت سهام همزمانی پایین- تر باشد میزان ارتباط اطلاعات شرکت با قیمت سهام بالاتر و واکنش بازار سهام مثبت میباشد.
نمودار (2-1): قیمت سهام همزمانی بهعنوان معیار واکنش بازار سهام
Widget not in any sidebars
گفتار سوم: محتوای اطلاعاتی بازار
کلارک (1973) فرض کرد که تغییرات قیمت روزانه، عبارت است از مجموع تغییرات تصادفی قیمت در طول روز. تغییرات در قیمت روزانه یک متغیر تصادفی است که به میانگینی که به تعداد معاملات بازار در طول روز صورت میگیرد، وابسته است. وی در ادامه بیان میکند که حجم معاملات بهطور مثبتی با تعداد معاملات در روز وابسته است؛ بنابراین حجم معاملات ارتباط مثبتی با تغییرات قیمت دارا میباشد. یکضرب المثل قدیمی در والاستریت ژورنال آمده است که: «این حجم معاملات است که قیمتها را حرکت میدهد». مطالعات زیادی نیز بیانگر رابطه مثبت بین قدر مطلق تغییر قیمت سهم و حجم معاملات هستند و آن را تأیید کردهاند که یکی از آنها مطالعه لی و اولیور در سال 2002 است که رابطه بین حجم معاملات و بازدهی سهام بین بازار نیویورک با بورس توکیو و لندن را با استفاده از اطلاعات روزانه در سه بازار مورد آزمون قرار دادهاند. نتایج مطالعه آنها نشاندهنده این است که:
حجم معاملات باعث ایجاد بازده سهام در هیچکدام از این سه بازار نمیشود.
یک رابطه بازخوردی مثبت بین حجم معاملات و ناپایداری بازده در هر سه بازار وجود دارد.
تجزیهوتحلیل دادهها شواهدی مبنی برافزایش قابلتوجه حجم معاملات در بازارهای نیویورک و توکیو را نشان میدهد و بیان میکنند که: «گر چه برخی از مطالعات قبلی ممکن است رابطه پویا در بازده بازارهای مختلف و بین حجم معاملات و بازدهی سهام در یک بازار داخلی را انجام داده باشند، اما مطالعاتی که به بررسی رابطه بین حجم معاملات و بازده در سطح چند بازار بینالمللی صورت گرفته باشد خیلی محدود است.» در بورسهای اوراق بهادار کشورهای توسعهیافته جهت جلوگیری از نوسانات زیاد قیمت سهام، معاملات متوقف میشود. بهعنوانمثال بورس اوراق بهادار نیویورک بهمنظور محافظت از سرمایهگذاران در مقابل نوسانات شدید قیمت از توقف معاملات استفاده میکند. بر اساس قانون 80B که در آوریل 1998 به تصویب رسید، بورس در شرایطی از توقف معاملات استفاده میکند که یک اخبار جدید و غیرمنتظره درباره فعالیت شرکت منتشر شود و یا اینکه عدم تعادل در عرضه و تقاضای سهام یک شرکت به وجود آید. تدوین مقررات توسط نهادهای رسمی باعث تسهیل وظایف بازار در امر ارزشیابی شده و توانایی مدیریت در تحریف ارقام و اعداد گزارششده را محدود میسازد (صوفی،1390).
استانداردهای حسابداری ارائهدهنده رهنمودهایی برای مدیران پیرامون چگونگی تهیه و تنظیم اطلاعات میباشد. این استانداردها درزمینهٔ برقراری ارتباط با گروههای خارج از سازمان نارساست. بهکارگیری مطالعات مربوط به بررسی وقایع برای آزمون فرضیه بازار کارا در طی چند دههی گذشته، رشد فزایندهای داشته است. این مطالعات به این امر میپردازند که چگونه نرخهای بازده یا قیمت، به اطلاعات اقتصادی مهم واکنش نشان میدهند. مطالعات زیادی بهمنظور بررسی چگونگی واکنش بازار به وقایعی همچون اعلامیههای EPS، سود نقدی و تجزیه سهام، انجامیافته است. در اکثر این مطالعات هدف عمده، اندازهگیری بازده اضافی سهام به دلیل بروز وقایع خاص بوده است. بازده اضافی در یک دوره معین بهصورت تفاضل بازده واقعی و انتظاری سهام تعریف میشود. در سال 1989 در لهستان و دیگر کشورهای اروپای شرقی، فرآیند انتقال از یک اقتصاد متمرکز برنامهریزیشده به اقتصادی آزاد آغاز گردید و تا آن زمان نظریهای اقتصادی در این خصوص که بتوان به آن تکیه کرد، وجود نداشت. درج لیست سهام در بورس اوراق بهادار وارسا از 16 آوریل 1991 شروع شد و از آن بهعنوان روز تأسیس دوباره وارسا در بازار سهام لهستان پس از وقفه 50 ساله نام میبرند؛ اما از سال 1996 معاملات بهصورت مداوم دادوستد میشدند و فقط سهامی که قابلیت نقدینگی بیشتری داشتند در این بازار معامله میشد. هنریک و همکاران در مطالعه خود به بررسی رابطه بین بازده سهام و حجم معاملات پرداختند که دادههای خود را از اطلاعات روزانه سهام شرکتهای لهستانی (تعداد بیست شرکت با بیشترین قابلیت نقدینگی در بورس اوراق بهادار وارسا استفاده کردند و دوره موردمطالعه آنها از ژانویه 1995 لغایت آوریل 2005 بود. مطالعه آنها نشان میدهد که رابطهای بین سطوح بازده سهام و حجم معاملات وجود ندارد. انتشار اطلاعات جدید، لزوماً باعث تغییرات قیمتها نمیشود، بایستی توجه داشت که تغییر قیمتها بستگی به تصمیم سرمایهگذاران دارد. شرکتی را در نظر بگیرید که میزان سود خود را تعدیل میکند و به بازار اعلام نماید، ممکن است سرمایهگذاران این اعلامیه را بهعنوان نشانه مثبتی از عملکرد آتی شرکت تفسیر کنند و تقاضای خرید سهام شرکت مذکور را بنمایند. از سوی دیگر، برخی از سهامداران ممکن است که با توجه به اعلامیه منتشره، عوامل برونداد سود سهام (دلایل مالیاتی) را در نظر گرفته و سهام خود را بفروش رسانند (فرازمند،1390).
علیرغم اهمیت آن برای سرمایهگذاران، چنین اطلاعاتی به شکل قابلتوجه بر قیمتها تأثیر نمیگذارند یا ممکن است که سهامداران با اهداف متفاوتی اقدام به خرید سهام نموده باشند (مثلاً اطلاعات نامتقارن) که در این حالت میتوان گفت که قیمت سهام، محتوای اطلاعاتی اخبار را در تمام موارد بیان نمیکند. در ادامه بیان میکنند که شرایط لازم برای تغییر قیمت سهام، روند صعودی حجم معاملات است که بهعنوان منبعی برای تعیین قیمتهای آتی و روند قیمتها موردتوجه قرار گیرد. یکی از ابتداییترین تحقیقات صورت گرفته به نقش حجم معاملات در فرآیند ایجاد قیمت توسط کلارک در سال 1973 صورت گرفت. او فرضیه توزیع و ترکیب MDH را توسعه داد. این فرضیه بیان میکند که بازده سهام بهوسیله ترکیبی از بازدهها ایجاد میگردد. کلارک بیان میکند که بازده سهام و حجم معاملات دارای رابطه میباشند و در ادامه بیان میکند که هر چه در یک دوره زمانی، اطلاعات بیشتری از بازار به دست آید، قیمت سهام با شدت بیشتری تغییر میکند. یک مدل مهم ارائهشده در مورد ارائه اطلاعات به بازار توسط کوپلند (1976) ارائهشده است. این روش بدینصورت بیان کرده که اطلاعات بهصورت مرحلهبهمرحله و بهصورت مداوم به سهامداران ارائه میشد. این حالت باعث ثبات قیمتها میشود و حجم معاملات و دادوستدها افزایش مییابد و پژوهش کاپلند بیانگر این است که بین تغییرات قیمت و حجم معاملات رابطه وجود دارد. مطالعات صورت گرفته توسط بلوم و همکاران (1994) و سامینن (2001) که بهصورت یک چارچوبی از نوسانات تصادفی قیمت سهام صورت گرفته، نشان میدهد که از طریق دادههای مربوط به حجم معاملات، نمیتوان به اطلاعات مهمی که نشاندهنده تغییر قیمتها باشد، دستیافت و به سرمایهگذاران ارائه داد. بلوم و همکاران توضیح میدهند که معامله گران حرفهای، اطلاعات خود را از طریق نحوه معاملات به بازار منتقل میکنند و معامله گران کماطلاع میتوانند از طریق این علائم و نشانهها، به اطلاعاتی دست یابند.
گفتار چهارم: پیشینه تحقیق
تحقیقات خارجی:
بیور1 (1968) نشان داد که تغییرات در حجم معاملات با تغییرات در سود ارتباط دارد. نمونه وی شامل اعلامیههای سود سالیانه 143 شرکت در دوره زمانی 5 ساله (1961 تا 1965) میباشد؛ که دارای شرایط زیر بودند:
1-اطلاعات این شرکتها در بانک اطلاعاتی آمریکا به ثبت رسیده باشند.
2- شرکتهای موردمطالعه در بورس نیویورک پذیرفته باشند
3- سال مالی آنها غیر از 31 دسامبر باشد.
4- در هفته اعلان سود، تقسیم سود نداشته باشند.
5- در دوره گزارش تجزیه سهام نداشته باشند.
6- کمتر از 20 اعلامیه خبری در والاستریت ژورنال داشته باشند.
اینگونه دستهبندیها احتمال اینکه متغیرهای غیر از سود، تأثیر غیرعادی بر قیمت سهام داشته باشند را افزایش میدهد. تقسیم سود و تجزیه سهام نیز محدودیتهایی هستند که اثر بالقوه متغیرهای غیر از سود را کاهش میدهد و محدودیت در اعلامیه خبری نیز برای مقایسه نسبت به هفتههایی که اعلان سود در آن وجود دارد به تعداد هفتههایی که سایر اعلانها به تعداد کمی در آن دیده میشود وضعشده است. ولی این موضوع ممکن است باعث انتخاب شرکتهای کوچک که نسبتاً منابع اطلاعاتی کمتری دارند شده و سبب اغراقآمیز بودن متوسط محتوای اطلاعاتی اعلامیههای سود شوند. نتایج بهدستآمده توسط بیور نشان داد که انحراف طی هفتهای که اعلان سود در آن صورت گرفته 67 در صد بیشتر از حد معمول میباشد و بیانگر این نکته است که متوسط انحراف بازده غیرعادی در هفته اعلان سود سالیانه بیشتر است.
وی همچنین افزایش حجم مبادلات را بهعنوان شاهدی برای وجود محتوای اطلاعاتی در نظر گرفت. بیور در تحقیق خود از همان اعلامیههای سودی که برای بررسی انحراف بازده در زمان اعلان سود استفاده کرده بود، بهره برد. وی نتیجه گرفت که مشاهده حجم مبادلات در هفته اعلان دلیلی بر وجود محتوای اطلاعاتی اعلامیههای سودی میباشد. معیار انحراف محتوای اطلاعاتی برای اعلامیههای سود در سایر بازارهای معاملاتی غیر از بورس نیویورک با نتایج مشابهی موردبررسی قرار گرفت. می1 (1971) این موضوع را برای اعلان سود فصلی شرکتهای آمریکایی پذیرفتهشده در بورس را برای سالهای 1964 تا 1968 موردبررسی قرار داد.

