
راهبردهای مهم و اساسی مدیران برای مقابله با تعارض
رقابت
شیوه رقابت[1] در متون مختلف، با اصطلاحاتی چون” تحمیل زور و اجبار”، ” اعمال قدرت”، “کنترل” و “قاطعیت نشان دادن”، که همه به نحوی مبین بکارگیری شیوههای استبدادی، آمرانه و تحکمآمیز جهت کنترل تعارض است، مورد بحث واقع شده است. هنگامی که یکی از طرفین تعارض تمایل خیلی شدیدی جهت نیل به اهداف یا خواستههای مورد نظر خود داشته و خواستههای طرف مقابل را نادیده بگیرد یا تمایل خیلی کمی برای ارضای علایق آنها از خود نشان دهد، وی به سوی تحکم یا رقابت جهتگیری کرده است (میشل و لارسون، 1988).
مدیری که پیرو این سبک برای حل تعارض است در هر موقعیت تعارض، چه هنگامی که خود یکی از طرف های درگیر است و چه هنگامی که خود به عنوان شخص ثالث وارد عمل میشود، تنها ابزار عمدهاش برای کنترل تعارض استفاده از قدرت رسمی میباشد. هدف عمده اینگونه مدیران در نطفه خفه کردن تعارض است. به کار بردن اینگونه شیوهها، جوی از فشار و اختناق در سازمان به وجود میآورد (توتونچیان، 1357). مزیت عمده سبک رقابت، سرعت آن و عیب عمده آن ایجاد ناخشنودی میان کارکنان است (رابینز، 1989 به نقل از رضائیان، 1382).
مدارا و نرمش
“مدارا”[2] یا نرمش و از خود گذشتگی، که در قطب مخالف “تحکم” قرار دارد، عبارت است از تلاش برای ارضای خواستهها و منافع طرف مقابل، حتی اگر خواستهها و منافع خود در این راستا فدا شود ( کوزان[3]، 1989). مدیر یا فردی که پیرو این سبک است به منظور حفظ رابطه، حفظ آرامش و برقرار ماندن جو دوستی و رفاقت، منافع طرف مقابل را بر منافع خود مقدم میشمارد، یعنی از خود گذشتگی و فداکاری از خود نشان میدهد. به هنگام مواجهه با یک موقعیت تعارض هدف عمده اینگونه مدیران، قبل از هر چیز دیگر کاهش و از جوشش انداختن تنشها، هیجانات و احساسات خصمانه در بین طرفهای درگیر از طریق پایین جلوه دادن اهمیت تعارض میباشد (ایزدی، 1379). مزیت عمده این سبک آن است که همکاری را مورد تشویق قرار میدهد و عیب عمده آن موقتی بودن حل تعارض و عدم رفع زیر بنایی تعارض است (رحیم، 2001).
اجتناب
هنگامی که فرد وجود تعارض را تشخیص میدهد ولی به طور انفعالی عقب نشینی میکند یا موضوع را سرکوب مینماید، گفته میشود سبک اجتناب[4] را در پیش گرفته است. بی تفاوتی یا عدم تمایل به مخالفت آشکار میتواند به عقب نشینی منجر شود. در این حالت، افراد طرفین تعارض، میان خود جدایی فیزیکی ایجاد میکنند و هریک ناحیهای را برای خود تعیین میکند که متمایز از ناحیه دیگری باشد. مزیت عمده این سبک این است که در وضعیتهای مبهم یا آشکار، فرد زمان کافی برای روشن شدن وضعیت یا تصمیمگیری خواهد داشت. ضعف عمده آن این است که اثر موقتی دارد و به مسائل بنیادی نمیپردازد (رضائیان، 1382).
سازش یا مصالحه
در صورتی که یک یا هر دو طرف دیگر تا حدی تمایل متعادلی هم به منافع و خواستههای مرجع خود داشته باشد و هم به منافع و خواستههای طرف مقابل، “مصالحه[5]” یا سازش صورت خواهد گرفت. به عبارت دیگر، در اینجا یک طرف تمایل پیدا میکند از برخی، اما نه همهی، خواستهها و منافع خود دست بکشد، تا طرف مقابل بتواند برخی از خواستههای خود را ارضا نماید. تحت این شرایط، به خاطر حل تعارض دو طرف درگیر تصمیم میگیرند که نتایج یا منافع را در بین یکدیگر تقسیم کنند (میشل و لارسون، 1988). مزیت عمده این سبک آن است که در فراگرد مردم سالارانه بازندهای وجود ندارد، ولی در عین حال این سبک راه حل موقتی تعارض به شمار میآید که میتواند حل خلاقانه مسأله را برهم زند (کریتنر و کینیکی، 2004 به نقل از رضائیان، 1382).
تشریک مساعی
راهبردی که غالب تئوری پردازان مدیریت نسبت به مطلوبیت و اثربخش بودن آن اتفاقنظر دارند، “تشریک مساعی”[6] است. این همان راهبردی است که فالت از آن به عنوان “وحدت بخشیدن” یاد میکند و مارچ و سایمون آن را “حل مسأله” میخوانند. در هر حال، هنگامی که یک یا هر دو طرف درگیر تمایل زیادی به تحقق اهداف و منافع خود داشته و هم به میزان زیادی اهداف و منافع طرف مقابل را در نظر بگیرد، جهتگیری وی به سمت تشریک مساعی خواهد بود، این راهبرد به راه حلی که کلیه توقعات و ترجیحات هر دو طرف درگیر در تعارض را تأمین نماید، اشاره دارد (میشل و لارسون، 1988).
مزیت عمده این سبک، اثر ماندگار آن است؛ زیرا به جای صرف پرداختن به علائم تعارض به مسائل زیر بنایی میپردازد. عیب عمده این سبک وقتگیر بودن آن است (هل ریگل[7]، 1998 به نقل از رضائیان، 1382).
در پژوهش حاضر برای تعیین راهبرد مدیریت تعارض مدیران از مدل سه سبکی پوتنام و ویلسون (1982) که پنج شیوه مدیریت تعارض، شامل اجتناب، تطبیق یا سازش، همکاری، مصالحه، رقابت را در درون سه راهبرد کنترل[1]، عدم مقابله[2] و راه حلگرایی[3] مورد سنجش قرار میدهد، استفاده شد.
راهبرد کنترل با شیوهی رقابتی یکسان است و مبین بکارگیری شیوههای استبدادی، آمرانه و تحکمآمیز است. راهبرد عدم مقابله شامل شیوههای اجتناب، تطبیق یا سازش (مدارا و نرمش) است. در این حالت فرد برای ارضای خواستهها و منافع طرف مقابل، حتی اگر خواستهها و منافع خود در این راستا فدا شود تلاش میکند ( کوزان[4]، 1989). راهبرد راه حل گرایی شامل شیوه های همکاری و مصالحه میباشد. در این حالت یک طرف تمایل پیدا میکند از برخی، اما نه همهی، خواستهها و منافع خود دست بکشد، تا طرف مقابل بتواند برخی از خواستههای خود را ارضا نماید (ایزدی، 1379).
[1] . kontrol
[2] . nonconfrintation
[3] . solution-orientation